علی وقتی با خداست چون خدا الله نور السماته (یعنی تو نوره) تو نور دیگه کسی هراسی نداره ، تو نور کسی ترس نداره.
امروزیه فیلم های دراومده که بچه ها حتما دیدن که وقتی می نویسن، با این قلم ها، ظاهرا چیزی نمی نویسه رو کاغذ و پدرها و مادرها میگن که این که چیزی نمی نویسه؟ اما یه چراغ قوه های هست ، یه نورهای مخصوصی هست که اونا رو که روشن می کن، مشخص شد خیلی چیزها نوشته شده بود رو این کاغذ. و علی با اون نور داره هستی رو می بینه . و اگر کسی به علی نزدیک شد با قانون علی زندگی کرد و به ارمان علی وفادار شد و ایمان اورد با همان نور هستی رو می بینه. اون وقت از دل عسل ها زهرها می کشه بیرون. و بالعکس از دل زهرها هم عسل ها می کشه بیرون. خیلی چیزها برای ما تعفن باره، نفرت آوره، ازش فرار می کنیم. به تعبیر قرآن : یه چیزهای ازشون بدمون میاد رنجن به ظاهر. اما وقتی با علی همراه شدی می تونی از دل اون رنج ها شما کنج ها بیرون بکشید. علی زیباترین جمله عمرشو کی گفت؟ لحظه مرگش، لحظه ای که می خواست از این دنیا بره چیزی که اکثر انسان ها نفرت بارترین لحظه زندگیشونه. فرق علی با دیگران این بود که آینه ای که روز اول خدا به او داد، این اینه همچنان صیقلی و شفاف ماند. مثل ما سیاهش نکرد، کدرش نکرد، روشو غبار نگرفت. روزی هم که می خواد تسلیم بکنه باید طرف رو ببینه دیگه. شما می خواین چیزی رو به کسی بدین باید جمالشو ببینید. علی می گه: من همه ی عمرم برای اون لحظه، لحظه شماری کردم که یک روزی ببینم
"این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست / روزی روخش ببینم و تسلیم وی کنم"
می شه اون روز بیاد که همه عمره من در اون لحظه خلاصه می شه که جمال او رو ببینم و بگم: جماله خودت رو عشق است. و من همه عمر به عشق این جمال کار کردم ، برای دیدن جمال تو فقط نکنه یه وقتی شرمنده بشم. شمنده بشم که اون آینه ی که به من دادی من کدرش نکرده باشم من یه رنگی از خودم از تعلقاته خودم بهش نزده باشم .
ادامه مطلب ...