قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

داستان هاروت و ماروت

داستان بسیار شگفت انگیز دو فرشته به نام عزا و عزایا که به خدا اعتراض کرده و به زمین امدند و ........ تا سرانجام.......مرتکب قنل و ........شدند و گرفتار عذاب الهی شدند

چکیده:

هاروت و ماروت دو فرشته بودند و چون بنی‌آدم در زمین بنای فساد وگناه نهادند،خدای را گفتند که ما را مملکت دنیا ده تا در آن داد کنیم و هیچ گناه نکنیم،حال آنکه این بنی‌آدم در زمین گناه می‌کنند.خداوند فرمود که من بنی‌آدم را شهوتی داده‌ام که شما نمی‌توانید خود را از آن نگاه دارید؛هاروت و ماروت گفتند که نگاه می‌داریم وعاصی نمی‌شویم و اگر شدیم،ما را به هرعقوبت که صلاح می‌بینی گرفتار کن .پس خدا شهوت در تن هاروت ماروت مرکّب کرد وایشان را مملکت زمین داد.هاروت و ماروت در زمین،زنی به غایت زیبا دیدند و شهوتشان جنبید،اما زن، سر فرود نیاورد و شرط کرد آن دو باید یا شراب بخورند یا کلام خدا را بسوزانند یا طفلی را بکشند و هاروت و ماروت دو شرط آخر را دشوارتر دیدند،پس شراب نوشیدند وچون مست شدند،کلام خدا را سوزاندند و در مستی،طفل را کشتند. باز زن سر فرود نیاورد و از آن دو خواست اسم اعظم را بدو بیاموزند و چون آموختند،زن به مدد اسم اعظم به آسمان رفت و از چنگ هاروت وماروت به در رفت.پس خداوند آن دو را فرمود که هنگام عقوبت است و ایشان را در گزیدن عذاب دنیا و عذاب اُخری مخیر کرد وآن دو،عذاب دنیا را گزیدند،چرا که عذاب اخری جاوید است.خداوند در چاهی در زمین بابل،آن دو را نگونسار کرد و از عطش،زبانشان در آمده و تا آب نیز یک سر خنجر بیشتر نیست،اما در آن نمی‌رسند وتا قیامت در این حالتند و هر که راه آن چاه را بداند،بر سر آن می رود و از ایشان جادو می آموزد(ترجمه تفسیر طبری،152 ).


از نظر قرآن کریم، هاروت و ماروت براى آموزش سحر به مردم، از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهى از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند.
اما در تفاسیر، ذیل آیه 102 سوره مبارکه بقره، داستانى در مورد هاروت و ماروت نقل شده که اختلافات فراوانى دارد. در این میان، معروف ترین آن ها این است که زمانى که عصیان بنى آدم افزون شد، فرشتگان به عصیان بنى آدم به محضر خداوند اعتراض کرده و خداوند به ایشان دستور داد که از میان خود چند فرشته را انتخاب کنند که آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانى شدند. هاروت و ماروت پس از ارتکاب این گناهان، به دستور خداوند، مخیّر به انتخاب بین عذاب دنیوى و اخروى شدند که در نهایت، عذاب دنیوى را اختیار کردند و در چاهى به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها هم چنان ادامه دارد.



گاهى برخى مفسران بزرگوار در تفسیر برخى آیات، به داستان ها و احادیثى استناد کرده اند که راویان موثّقى ندارند. به علاوه متن برخى از آن ها با نص قرآن کریم در تناقض آشکار است که از آن جمله مى توان به افسانه هاروت و ماروت اشاره کرد که در کتاب هاى تفسیرى شیعه و سنى در تفسیر آیه 102 سوره بقره آمده است. افسانه نقل شده با آن چه در آیه یاد شده آمده، اختلاف فراوانى دارد. هدف از نگارش این مقاله، یافتن پاسخ سؤالاتى است که در مورد این داستان به ذهن مى رسد؛ پاسخى مستدل و علمى.

وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَلکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ اللهِ وَیَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الآْخِرَةِ مِنْ خَلاق وَلَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛2 و آن چه را که شیطان ]صفت[ها در سلطنت سلیمان خوانده ]و درس گرفته [بودند، پیروى کردند. و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان ]صفت[ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى آموختند. و ]نیز از[ آن چه بر دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود ]پیروى کردند[، با این که آن دو ]فرشته[ هیچ کس را تعلیم ]سحر [نمى کردند مگر آن که ]قبلا به او [مى گفتند: «ما ]وسیله[ آزمایشى ]براى شما [هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» و]لى[ آن ها از آن دو ]فرشته [چیزهایى مى آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. هرچند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و ]خلاصه [چیزى مى آموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى رسانید. و قطعاً ]یهودیان [دریافته بودند که هرکس خریدار این ]متاع [باشد، در آخرت بهره اى ندارد. وه که چه بد بود آن چه به جان خریدند، اگر مى دانستند.



از نظر قرآن کریم هاروت و ماروت براى آموزش سحر به مردم از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهى از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند.

برخى گفته اند که آن دو در ابتدا ارواح طبیعت بوده اند، سپس به صورت فرشته درآمده و آدمیان باستان آن ها را پرستش مى کرده اند.

برخى دیگر «مَلَکَیْن» (با فتح لام) را که در آیه مورد بحث آمده «مَلِکَیْن» (با کسر لام) خوانده و آن دو را به عنوان دو پادشاه حاکم بابل معرفى کرده اند که در میان مردم، مشغول ترویج سحر و جادو بوده اند. برخى دیگر نیز گفته اند که آن دو، نه فرشته بوده اند و نه پادشاه، بلکه دو موجود با ظاهرى زیبا، ولى شیطان صفت بوده اند.

اما در این میان، افسانه معروفى نیز وجود دارد که گفته شده زمانى که عصیان بنى آدم افزون شد، فرشتگان از عصیان بنى آدم، به محضر خداوند اعتراض کردند و خداوند به ایشان دستور داد که از میان خود چند فرشته3 را انتخاب کنند و آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانى همچون قتل نفس، شرب خمر، سجده بر بت و زنا شدند که سبب این گناهان، زنى زیبارو به نام زهره بود که او نیز پس از فراگرفتن نام اعظم خداوند به آسمان ها رفت و به صورت ستاره زهره فعلى مسخ گردید. هاروت و ماروت نیز به دستور خداوند، مخیر به انتخاب بین عذاب دنیوى و اخروى شدند که در نهایت، عذاب دنیوى را اختیار کردند و در چاهى به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها همچنان ادامه دارد.


متن زیر از سایت ویکی پدیا گرفته شده

ماجرای هاروت و ماروت
درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه‌ها و اساطیر عجیبی به‌وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهی بسته‌اند، تا آنجا که به آنها چهره خرافی داده‌اند، و حتی کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخی را بر دانشمندان مشکل ساخته‌اند. آنچه از میان همه اینها صحیحتر به نظر می‌رسد و با موازین عقلی و تاریخی و منابع حدیث سازگار است، چنین است:

در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذاء مردم گردیده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.

ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری پردازند. این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت‌هایی برای مردم شدند.

با اینکه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهایی پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد.

آنچه در بالا آوردیم چیزی است که از بسیاری از احادیث و منابع اسلامی استفاده می‌شود، و هماهنگی آن با عقل و منطق آشکار است؛ از جمله حدیثی که از عیون اخبار الرضا نقل شده، به روشنی این معنی را تأیید می‌کند.

اما متاسفانه بعضی از نویسندگان در این زمینه تحت تأثیر افسانه‌های مجعولی قرار گرفته‌اند، و داستانی را که در افواه بعضی از عوام مشهور است درباره این دو فرشته معصوم الهی ذکر کرده‌اند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را برای این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جای انسان‌ها بودند از گناه مصون نمی‌ماندند، و خدا را معصیت می‌کردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند؛ و به دنبال آن افسانهای درباره ستاره زهره نیز ساختند. همه اینها بی اساس و جزء خرافات است، و قرآن از این امور پاک می‌باشد، و اگر تنها در متن آیه ۱۰۲ سوره بقره (در مورد هاروت و ماروت) بیاندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطی با این مسائل ندارد.

 آیه ۱۰۲ سوره بقره
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ﴿102﴾


و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‏خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‏دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‏دادند، مگر اینکه از پیش به او می‏گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‏آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی‏گرفتند که به آنان زیان می‏رسانید و نفعی نمی‏داد. و مسلما می‏دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‏ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‏دانستند!!

 واژه‌های هاروت و ماروت
نام هاروت و ماروت به عقیده بعضی از نویسندگان ، ایرانی الاصل است. نویسنده‌ای می‌گوید، در کتابی ارمنی با نام هرروت به معنی «حاصلخیزی» و مروت به معنی «بی مرگی» برخورد کرده‌است. او معتقد است که هاروت و ماروت ماخوذ از این دو لفظ می‌باشد.ولی این استنباط دلیل روشنی ندارد.

در اوستا الفاظ هرودات که همان «خرداد» امشاسپند باشد، و همچنین امردات به معنی بی مرگ که همان «مرداد» امشاسپند است به چشم می‌خورد.

دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبی در این زمینه نقل کرده‌است که بی شباهت به معنی اخیر نیست .

و عجیب اینکه: بعضی هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته‌اند و بعضی حتی آنها را به عنوان شیاطین معرفی کرده‌اند در حالی که آیهٔ مربوطه در قرآن به وضوح این مسایل را رد می‌کند.

منابع
تفسیر نمونه، ج ۱، صص ۳۷۴ تا ۳۷۶، ناصر مکارم شیرازی.
قاموس قرآن، ج ۴، صص ۲۴۶ و ۲۴۷، سید علی اکبر قرشی، دار الکتب الاسلامیه.

_______________________________________________________________________________________

 

متن زیر از سایت تبیان با عنوان فرشته های گنهکار گرفته شده که فقط به اعتبار این داستان می پردازد :


روزی به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردیم: قومی نزد ما هستند که گمان کنند، هاروت و ماروت دو ملک بوده‌اند که ملایکه چون عصیان بنی آدم بسیار شد آن دو را برگزیدند و خداوند، آنها را با کسی دیگر به دنیا فرو فرستاد. آن دو، به واسطه زهره به فتنه افتادند و اراده زنا کرده، شرب خمر کردند و مرتکب قتل نفس محرمه شدند و خداوند آن دو را در بابِل عذاب فرمود و آن زن را مسخ کرد و به صورت همین ستاره‌ای که زهره نام دارد، مبدل نمود.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود: معاذ الله! ملائکه، معصومند و به الطاف الهی، از کیفر و زشتیها محفوظند؛ چنان که خدای عز و جل درباره آنها فرماید: لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ هرگز نافرمانی خدای نکنند و آنچه امر شوند انجام دهند.1

و نیز فرمود: و له من فی السموات والارض و من عنده لا یستکبرون عن عبادته و لا یستحسرون یسبحون اللیل و النهار لا یفترون؛ آنچه در آسمانها و زمین است، همه ملک اوست و آنان که در پیشگاهش مقربند ( فرشتگان ) از عبادتش سرپیچی نکنند و خسته و ملول نشوند.2

و نیز درباره‌شان فرماید: بل عباد مکرمون، لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون ... مشفقون 3

ملائکه، معصومند و به الطاف الهی، از کیفر و زشتیها محفوظند؛ چنان که خدای عز و جل درباره آنها فرماید: لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرونبلکه همه بندگان مقرب خدایند، که هرگز پیش از امر خداوند عملی انجام ندهند و هر چه کنند به فرمان اوست، و هر چه از ازل کرده و هر چه تا ابد کنند، همه را خدا داند و هرگز آن مقربان درگاه از احدی جز آن که خدای از او راضی است، شفاعت نکنند و آنان دایم از خوف خدای هراسانند.

خداوند این فرشتگان را در زمین جانشینان خود قرار داد و ایشان مانند انبیا و ائمه بودند در دنیا؛ آیا کسی از ائمه مرتکب قتل یا زنا شود؟!

سپس امام علیه السلام ادامه داد: آیا ندانی که خداوند، دنیا را از پیامبر یا امامی از نوع بشر خالی نگذارد؟ مگر چنین نیست که خداوند فرماید: و ما ارسلنا من قبلک - یعنی الی الخلق - الا رجالا نوحی الیهم من اهل القری و ما هیچ کس را پیش از تو به رسالت نفرستادیم، جز آنکه رسولان همه (چون تو) مردانی بودند از شهرهای دنیا که به وحی ما مؤید شدند.

خداوند در این آیه بیان فرماید که ملایکه را به زمین نفرستاده تا امام و حاکم باشند؛ بلکه آنان را به سوی پیامبران خود، گسیل داشته است .4

یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار ادامه داده، گویند: به امام علیه السلام عرض کردیم: بنابراین دیگر ابلیس نباید ملک باشد؟

امام علیه السلام پاسخ داد: خیر! بلکه او از جنس جن بود. مگر نشنیده‌ای که خدای تعالی فرماید: و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن؛5

خداوند، ما آل محمد را و نیز پیامبران و ملائک مقرب را برگزید، و این انتخاب او جز بر عمل و آگاهی از آنان به این که از ولایتش خارج و از عصمتش جدا نشوند، و به کسانی که مستحق عذاب و نقمت الهی‌اند، ملحق نگردند، نبودو (ای رسول!) یاد آر هنگامی که فرشتگان را فرمان دادیم که آدم را سجده کنید! و آنان همه، سر به سجده بردند، مگر ابلیس که از جنیان بود.

خداوند بدین وسیله بیان فرماید که ابلیس، جن بوده است، و او همان است که درباره‌اش فرماید: والجن خلقناه من قبل نار السموم و جنیان را پیشتر از آتش گدازنده خلق کردیم .6

امام علیه السلام ادامه داده، فرمود: پدرم از جدم، رضا و او از پدرش و پدرانش و آنها از علی علیه السلام و او از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که فرمود: خداوند، ما آل محمد را و نیز پیامبران و ملائک مقرب را برگزید، و این انتخاب او جز بر عمل و آگاهی از آنان به این که از ولایتش خارج و از عصمتش جدا نشوند، و به کسانی که مستحق عذاب و نقمت الهی‌اند، ملحق نگردند، نبود.

به امام (علیه‌السلام) عرض کردیم: برای ما روایت کرده‌اند که علی علیه السلام چون رسول خدا صلی الله علیه وآله به نص، او را به امامت نصب فرمود، خداوند ولایتش را بر فئام که از ملایک بودند عرضه داشت و آنها از قبولش سرباز زدند؛ خداوند نیز آنها را مسخ کرد و به صورت وزغ در آورد

امام (علیه‌السلام) فرمود: معاذالله آنان بر ما دروغ بسته اند! ملایک، رسولان خدایند همانند سایر انبیاء الهی که رسول آن خداوندند به سوی خلق؛ آیا از آنان کفر به خداوند سر زند؟
 

______________________________

از همه کاملتر انتشار مطلبی با عنوان تحقیق در مورد هاروت و ماروت است از سایت خبری فارس نیوز

نویسنده:على حسینى فاطمى
هاروت و ماروت از واقعیت تا افسانه (قسمت اول)
خبرگزاری فارس: در این مقاله، براى بررسى داستان هاروت و ماروت به نقل هاى گوناگون موجود اشاره شده، سپس با معرفى راویان اصلى داستان، آن را بر اساس دلایل نقلى و عقلى در بوته نقد مى نهیم.

چکیده

پس از رحلت نبى مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) و گرایش برخى از علماى اهل کتاب به دین مبین اسلام و نیز رواج اسرائیلیات، داستان ها و مطالبى از منابع یهود و یونان باستان وارد تفاسیر مسلمانان شد که از جمله آن ها مى توان به افسانه هاروت و ماروت اشاره کرد.
از نظر قرآن کریم، هاروت و ماروت براى آموزش سحر به مردم، از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهى از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند.
اما در تفاسیر، ذیل آیه 102 سوره مبارکه بقره، داستانى در مورد هاروت و ماروت نقل شده که اختلافات فراوانى دارد. در این میان، معروف ترین آن ها این است که زمانى که عصیان بنى آدم افزون شد، فرشتگان به عصیان بنى آدم به محضر خداوند اعتراض کرده و خداوند به ایشان دستور داد که از میان خود چند فرشته را انتخاب کنند که آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانى شدند. هاروت و ماروت پس از ارتکاب این گناهان، به دستور خداوند، مخیّر به انتخاب بین عذاب دنیوى و اخروى شدند که در نهایت، عذاب دنیوى را اختیار کردند و در چاهى به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها هم چنان ادامه دارد.

در این مقاله، براى بررسى داستان هاروت و ماروت به نقل هاى گوناگون موجود اشاره شده، سپس با معرفى راویان اصلى داستان، آن را بر اساس دلایل نقلى و عقلى در بوته نقد مى نهیم.

واژگان کلیدى: هاروت، ماروت، زهره، سحر، فرشته، عبدالله بن عمر و کعب الاحبار.

مقدمه

قرآن کریم کتاب انسان ساز الهى نکته هاى پرمحتوا و مفید براى بشریت دارد و آیات آن نیازمند تفسیر دقیق براى فهم بیشتر است.

گاهى برخى مفسران بزرگوار در تفسیر برخى آیات، به داستان ها و احادیثى استناد کرده اند که راویان موثّقى ندارند. به علاوه متن برخى از آن ها با نص قرآن کریم در تناقض آشکار است که از آن جمله مى توان به افسانه هاروت و ماروت اشاره کرد که در کتاب هاى تفسیرى شیعه و سنى در تفسیر آیه 102 سوره بقره آمده است. افسانه نقل شده با آن چه در آیه یاد شده آمده، اختلاف فراوانى دارد. هدف از نگارش این مقاله، یافتن پاسخ سؤالاتى است که در مورد این داستان به ذهن مى رسد؛ پاسخى مستدل و علمى.

وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَلکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ اللهِ وَیَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الآْخِرَةِ مِنْ خَلاق وَلَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛2 و آن چه را که شیطان ]صفت[ها در سلطنت سلیمان خوانده ]و درس گرفته [بودند، پیروى کردند. و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان ]صفت[ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى آموختند. و ]نیز از[ آن چه بر دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود ]پیروى کردند[، با این که آن دو ]فرشته[ هیچ کس را تعلیم ]سحر [نمى کردند مگر آن که ]قبلا به او [مى گفتند: «ما ]وسیله[ آزمایشى ]براى شما [هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» و]لى[ آن ها از آن دو ]فرشته [چیزهایى مى آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. هرچند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و ]خلاصه [چیزى مى آموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى رسانید. و قطعاً ]یهودیان [دریافته بودند که هرکس خریدار این ]متاع [باشد، در آخرت بهره اى ندارد. وه که چه بد بود آن چه به جان خریدند، اگر مى دانستند.

طرح مسئله

در مورد این ماجرا داستان ها و اقوال گوناگونى مطرح شده که در تعارض آشکار با یکدیگرند.

از نظر قرآن کریم هاروت و ماروت براى آموزش سحر به مردم از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهى از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند.

برخى گفته اند که آن دو در ابتدا ارواح طبیعت بوده اند، سپس به صورت فرشته درآمده و آدمیان باستان آن ها را پرستش مى کرده اند.

برخى دیگر «مَلَکَیْن» (با فتح لام) را که در آیه مورد بحث آمده «مَلِکَیْن» (با کسر لام) خوانده و آن دو را به عنوان دو پادشاه حاکم بابل معرفى کرده اند که در میان مردم، مشغول ترویج سحر و جادو بوده اند. برخى دیگر نیز گفته اند که آن دو، نه فرشته بوده اند و نه پادشاه، بلکه دو موجود با ظاهرى زیبا، ولى شیطان صفت بوده اند.

اما در این میان، افسانه معروفى نیز وجود دارد که گفته شده زمانى که عصیان بنى آدم افزون شد، فرشتگان از عصیان بنى آدم، به محضر خداوند اعتراض کردند و خداوند به ایشان دستور داد که از میان خود چند فرشته3 را انتخاب کنند و آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانى همچون قتل نفس، شرب خمر، سجده بر بت و زنا شدند که سبب این گناهان، زنى زیبارو به نام زهره بود که او نیز پس از فراگرفتن نام اعظم خداوند به آسمان ها رفت و به صورت ستاره زهره فعلى مسخ گردید. هاروت و ماروت نیز به دستور خداوند، مخیر به انتخاب بین عذاب دنیوى و اخروى شدند که در نهایت، عذاب دنیوى را اختیار کردند و در چاهى به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها همچنان ادامه دارد.

سؤال هاى تحقیق

با توجه به آن چه گفته شد، در این جا چند پرسش مطرح است:

1. آیا این سخن که هاروت و ماروت، معصیت خدا کردند پشتوانه روایى دارد یا خیر؟

2. هاروت و ماروت، فرشته بوده اند یا پادشاه؟

3. با فرض صحت فرشته بودن این دو، آیا انجام معصیت توسط ایشان با عصمت فرشتگان منافاتى ندارد؟

فرضیات تحقیق

1. هاروت و ماروت دو فرشته از فرشتگان الهى بوده اند؛

2. افسانه نقل شده درباره هاروت و ماروت خرافى و جعلى است.



تعاریف و مفاهیم واژگان تحقیق

هاروت و ماروت: «الفاظ هاروت و ماروت اصلا آرامى و معنى آن ها شرارت و سرکشى است».4

در کتاب واژه هاى دخیل در قرآن مجید آمده است که: «مارگلیوث گمان مى برد که ریخت و هیأت این نام ها دلیل بر اصل آرامى آن هاست و آن ها را مظهر و تجسّم آرامى، شرارت و عصیان مى داند».5

امّا لفظ ماروت در زبان سریانى هم آمده است، و در این زبان به معناى شاهنشاهى است.6

در مورد عربى یا غیر عربى بودن این اسم ها، اغلب مفسران گفته اند که این دو واژه، غیر منصرف هستند، چون علاوه بر غیر عربى بودنشان، معرفه نیز مى باشند.7

برخى نیز گمان مى کنند که این دو واژه از «هَرت» و «مَرت» گرفته شده اند.8 امّا اگر هاروت و ماروت از این دو ریشه باشند، باید منصرف مى شدند و این خود دلیلى بر نادرست بودن این نظریه است.9

از نظر Sant clair tisdalle، نام هاروت و ماروت، ایرانى الاصل است.10

در این مقاله، مراد از هاروت و ماروت، دو فرشته از فرشتگان خداوند متعال است که خداوند براى ابطال سحر، ایشان را به زمین فرستاد تا به مردم، طریقه ابطال سحر را آموزش دهند و چون هاروت و ماروت در آیه شریفه سوره بقره «وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ»11 مفتوح آمده، در حالى که بایستى مکسور مى آمد، غیر منصرف اند و لغت غیر عربى مى باشد.

مَلِک: «شاهى، کشور (ملک) پادشاه».12

ملائکه (جمع مَلَک): «فرشتگان، پیام رسانندگان یا از (مُلک نیرو) و از آن جائیکه فرشتگان به مفهوم نیروئیها مى باشند که در همه چیز و همه جا وجود دارند و علت بالیدگى و حفظ و کمال اشیاء مى شوند.»13 در این مقاله، منظور از مَلِک، پادشاه و مراد از مَلَک، فرشته مى باشد.

جَعْل در تعریف لغوى، عوض کردن چیزى از حالت و معناى اصلى آن است و در اصطلاح، مطلبى را نادرست و دروغ ادا کردن است.

هاروت و ماروت در کتاب هاى غیر اسلامى
الفاظ هاروت و ماروت طبق گفته مورخان در کتاب هایى مثل کتاب هاى ارمنى، اوستا، کتاب هاى تاریخىِ مصر و در متن اسلاونى خنوخ و... با تغییر قابل ملاحظه اى آمده است.
Sant clair tisdalle، با نام هوروت به معناى حاصل خیزى، و موروت به معناى بى مرگى در یک کتاب ارمنى برخورد کرده که این دو لفظ نام دو خدا از خدایان کوه مازیس یا آرارات مى باشد.14
وتس نلد در یک افسانه مصرى که خود او آن را ترجمه کرده، به دو نام «هورواناتى» و «آمه رکاتى» برخورد کرده است که شبیه اسامى هاروت و ماروت هستند. وى خواستار منطبق کردن هاروت و ماروت بر آن ها شده است.15
در اوستا نیز الفاظى به چشم مى خورد که به لغات هاروت و ماروت بى شباهت نیستند. آرتور جفرى در کتاب واژه هاى دخیل در قرآن مجید مى نویسد:
لاگارد آن ها را با هئوروتات16 و امرتات17 در اوستا که بعداً در فارسى جدید به صورت خرداد و مرداد درآمده اند، یکى دانسته است.18
این مطلب با اندکى تغییر در کتاب هاى اعلام قرآن و فرهنگ کامل لغات قرآن آمده است.19 هم چنین در متن اسلاونى خنوخ (باب 33، آیه 11، ب)، هاروت و ماروت به صورت اریوخ20 و ماریوخ21 آمده اند.22

اسامى اصلى هاروت و ماروت از نظر ثعلبى

ثعلبى، فرشتگانى را که به زمین آمدند، سه تن مى داند: «عزا، عزایا و عزربائیل». عزربائیل از همان روز نخست، پشیمان شد و از درگاه الهى درخواست کرد که به آسمان برگردد. خداوند نیز دعاى او را اجابت کرد. ولى دو تن دیگر معصیت کردند و پس از ارتکاب گناه، نامشان از عزا و عزایا به هاروت و ماروت تغییر کرد.23

هاروت و ماروت، دو فرشته الهى

قرآن مجید در آیه 102 سوره مبارکه بقره از هاروت و ماروت به عنوان دو فرشته نام برده است. در کتاب هاى متعددى نیز بیشتر با همین دو عنوان از آن ها یاد شده است، با این تفاوت که پس از ذکر نام ایشان و اشاره به فرشته بودنشان، به انجام معصیت و عذاب شدنشان اشاره شده که درباره صحت و سقم این مسئله بحث خواهیم کرد.
اکنون سخن افرادى را که به فرشته بودن هاروت و ماروت و عذاب شدن ایشان اشاره کرده اند، نقل مى کنیم:
از نظر علامه سیل24، مترجم و مفسر قرآن، آن دو طبق نوشته مغان ایران، دو فرشته بودند که نافرمانى خداوند کرده، از این رو به فرمان خدا در چاه بابل آویزان شدند.25 کلبى نیز بیان مى کند که این دو، دو فرشته اند که در بابل آن ها را عذاب مى کنند.26
در کتاب ترجمان القرآن درباره تعریف هاروت، ذیل این واژه آمده است: «فرشته اى است آویخته نگونسار در چاه بابل».27 همین تعریف نیز ذیل واژه ماروت آمده است.28
البته در برخى کتاب ها پس از معرفى هاروت و ماروت، اشاره اى به معصیت آن ها نشده است. براى مثال در العقد الفرید آمده است که هاروت و ماروت دو فرشته بودند که پس از آمدن به بابل، به مردم آموزش سحر دادند.29 این مطلب در تفسیر کابلى و لسان العرب نیز آمده است.30
 

غیر از مطالب گفته شده، نقل دیگرى وجود دارد که مى گوید:
این ها در ابتدا ارواح طبیعت بودند، و سپس به صورت فرشتگان درآمدند، و ارمنیان باستان آن ها را به عنوان دو خدا ستایش مى کردند.31
قول ضعیف دیگرى نیز وجود دارد که مى گوید هاروت و ماروت همان جبرئیل و میکائیل مى باشند.32
ضعف این قول به این دلیل است که خداوند متعال در چند آیه قبل از آیه 102 سوره بقره، (در آیه 98)، صراحتاً الفاظ «جبرئیل» و «میکائیل» را به کار برده و بهجاى آن ها از الفاظ دیگرى استفاده نکرده است. علاوه بر این، جبرئیل در قرآن با نام هاى دیگرى همچون «روح القدس» و «روح» نیز معرفى شده است و غیر از این ها نام هاى دیگرى براى جبرئیل ذکر نشده است.

آیا هاروت و ماروت انسان و پادشاه بودند؟
عده اى نیز لفظ «مَلَکینِ» در آیه شریفه را «مَلِکینِ» خوانده اند که برخى از آن ها عبارت اند از: ابن عباس، ابن أبزى، ضحّاک و حسن بصرى.33
دلیل ابن عباس این است که وى مى گوید چطور ممکن است دو نفر انسان بى دین را فرشته بنامیم، پس آن ها دو پادشاه بوده اند.34
عدّه اى دیگر، هاروت و ماروت را دو مرد مثل مردم دیگر دانسته اند.35 و عده اى نیز آن دو را دو مرد سخت و نیرومند و قوى و بى ایمان دانسته اند.36 برخى دیگر نیز گفته اند که مراد از هاروت و ماروت، دو پیامبر الهى یعنى داوود و سلیمان است.37

داستان پادشاهى هاروت و ماروت
در کتاب ترجمه تفسیر طبرى آمده است که هاروت و ماروت دو پادشاه بودند از بین مردمان که پادشاهى زمین را بر عهده داشتند و از زمانى که خداوند متعال این جهان را به آدم سپرد و ابلیس را لعنت کرد، بعد از آن به هیچ فرشته اى در روى زمین پادشاهى نداد و این هاروت و ماروت هم از فرزندان آدم بودند که خدا آن ها را به وسیله گناه، امتحان کرد.38
اشکال داستان یاد شده این است که شیطان، فرشته نبود، بلکه از جنیان بود که از فرمان خدا مبنى بر سجده به حضرت آدم(علیه السلام)در زمان خلقت آدم، سرپیچى کرد و خداوند متعال او را لعنت کرد و از درگاه خویش راند.39
مأموریت هاروت و ماروت از زبان قرآن مجید و ائمه اطهار(علیهم السلام)
در قرآن مجید آمده است که دو فرشته نازل شده به سوى مردم، یعنى هاروت و ماروت، به مردم سحر آموزش مى دادند، نه براى این که مردم از آن در جهت کارهاى خلاف و از جمله تفرقه بین زن و شوهر استفاده کنند، بلکه در جهت مقابله با سحرِ شیاطین و ساحران آن را به کار بندند.40
زجاج از حضرت على(علیه السلام) روایت مى کند که حضرت فرمودند: هاروت و ماروت، دور شدن از سحر را به مردم یاد مى دادند، نه آمدن به سمت سحر را.41

امام رضا(علیه السلام) در این باره مى فرمایند:

هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر آموختند تا از سحر جادوگران پرهیز کنند و آن را باطل نمایند، و به هرکس چیزى در این باره مى آموختند و به او مى گفتند: «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ؛42 ما، وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو»، ولى گروهى با به کارگیرى چیزى که دستور داشتند از آن دورى کنند، کافر شدند و به وسیله آن چه مى آموختند بین زن و شوهر جدایى مى انداختند.43

امام جعفر صادق(علیه السلام) و امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز درباره مأموریت هاروت و ماروت، فرمایشى دارند، و جالب این جاست که کمترین اختلافى در این دو حدیث دیده نمى شود. در کتاب تفسیر جامع به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که حضرت مى فرمایند:

پس از نوحِ پیغمبر، سحر و عقیده و موهومات زیاد شده بود. خداوند دو فرشته هاروت و ماروت را نزد پیغمبر آن زمان فرستاد که عملیات ساحران را براى او بیان نموده و ضمناً براى ابطال سحر و رد کردن حیله و نیرنگ آن ها اطلاعاتى به او بدهد. پیغمبر مزبور از آن دو فرشته، تعلیماتى فراگرفت و به امر خدا به مردم یاد داد که سحر جادوگران را شناخته و براى باطل نمودن آن ها از دانستنى هایى که به دست آورده بودند، استفاده کنند و به ایشان تأکید و امر شد که خودشان سحر نکنند.44

مطلب بالا با اندکى تغییر به نقل از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز بیان شده است. حضرت مى فرمایند:

بعد از نوح(علیه السلام)جادوگران و فریب کاران، بسیار شده بودند، لذا خداوند عز و جل دو فرشته را به سوى پیامبر آن زمان فرستاد و به آن دو مأموریت داد که سحر و چگونگى ابطال آن را به آن پیامبر بیاموزند، او نیز آن مطالب را از آن دو فرشته دریافت کرده و به فرمان خدا آن را به مردم آموخت و به آن دو دستور داد تا به این وسیله در مقابل سحر ایستادگى کرده، آن را باطل نمایند.45

از مطالب گفته شده چنین برمى آید که مأموریت و وظیفه هاروت و ماروت آموزش سحر به مردم به منظور ایستادگى و مقابله با سحر ساحران و ابطال آن بود.

افسانه منقول درباره هاروت و ماروت

در این بخش، افسانه نقل شده و جنجال برانگیز درباره هاروت و ماروت را بیان مى کنیم. البته این داستان تقریباً در اکثر کتاب ها شبیه به هم نقل شده است، اما سعى بر آن بوده که این داستان از کتاب هاى متعددى نقل شود تا قسمت هاى مورد اختلاف نیز مشخص شد و از این طریق به نتیجه اى کلى درباره این داستان برسیم.

در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) آمده است:

یوسف بن محمد بن زیاد و على بن محمد بن سیّار از پدران خود (که راویان این حدیث هستند) نقل کرده اند که آن دو به امام عسکرى(علیه السلام) عرض کردند: عدّه اى نزد ما گمان مى کنند که هاروت و ماروت دو فرشته بودند که وقتى که عصیان بنى آدم زیاد شد، خداوند آن دو را از بین ملائکه برگزید و با ملَک دیگرى به دار دنیا فرستاد، و آن دو مجذوب زهره شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب خوردند و آدم کشى کردند و خداوند آنان را در بابل عذاب فرمود و جادوگران، از آن دو، سحر و جادو مى آموختند و خداوند آن زن را مسخ کرده و به صورت این ستاره (یعنى ستاره زهره) درآورد.46

در تفسیر احسن الحدیث آمده است:
نقل شده: هاروت و ماروت دو فرشته بودند، از دیدن کارهاى بدکاران به درگاه خدا شکایت کردند. خدا به آن ها قوه شهوت داده بر زمین فرستاد، آن ها پس از آمدن، زنا کردند، خمر خوردند، به بت سجده کردند و قتل نفس نمودند، خداوند آن ها را در هوا معلّق کرد و تا قیامت، معذّب خواهند بود.47

در کتاب اعلام قرآن این داستان بدین صورت نقل شده است:
فرشتگان به بنى آدم به دیده حقارت نظر افکندند. خداوند به ایشان گفت: اگر شما به جاى آدمیان بودید و قواى نفسانى آن ها را داشتید بهتر از ایشان رفتار نمى کردید. فرشتگان از خدا خواستار آزمایش شدند و خداوند براى آزمایش، دو تن از آنان را به نام هاروت و ماروت به زمین فرستاد و به ایشان فرمان داد که از گناهان عظیم من جمله شرک و زنا و قتل نفس و باده نوشى خوددارى کنند. چون فرشتگان به زمین آمدند به زودى فریفته زن زیبایى شدند و در حالِ عملِ نامشروع، گرفتار گردیدند و مزاحم خود را کشتند. خداوند به فرشتگان فرمان داد که به حال هم جنسان خویش در زمین، نظر افکنند. فرشتگان ماجرا را دیدند و به حکمت خدا پى بردند. هاروت و ماروت میان عذاب دنیوى و اخروى مخیّر گردیدند و ایشان عذاب دنیوى را اختیار کردند، لذا در بابل محبوس شدند تا کیفر کامل گناه خود را تحمل کنند.48

در تفسیر الجامع لاحکام القرآن علاوه بر موارد بالا آمده است:
زهره (زنى که هاروت و ماروت به وسیله آن به فتنه افتادند) از هاروت و ماروت درباره اسمى که به وسیله آن به آسمان مى روند، سؤال کرد و آن دو، آن اسم را به او آموختند و زهره پس از گفتن آن اسم به آسمان رفت و سپس به صورت یک ستاره مسخ گردید.49

در کتاب ترجمه تفسیر طبرى نیز آمده است:
وقتى هاروت و ماروت به زمین آمدند، زنى را دیدند که بسیار زیبارو بود و هاروت و ماروت، آن زن را به سوى خود خواندند و آن زن سه شرط بر جلوى آن ها قرار داد و گفت: اگر مى خواهید که من از شما اطاعت کنم باید این کودک بى گناه را بکشید یا این قرآن کلام خدا را بسوزانید و یا این شراب مست کننده را بخورید. هاروت و ماروت از بین آن سه شرط، شراب خوردن را انتخاب کردند تا بعد از خوردن آن،توبه کنند. اما وقتى شراب خوردند، مست شدند و کودک را کشتند و کلام خدا را سوزاندند. سپس به زهره گفتند که ما هر سه شرط تو را انجام دادیم، تو نیز به فرمان ما عمل کن. زهره گفت که نام مهین خدا را که با آن به زمین مى روند و به آسمان بازمى گردند، به او بیاموزند و آن ها آن اسم را به او آموختند و او آن اسم را خواند و به آسمان رفت و از آن ها اطاعت نکرد و خدا هاروت و ماروت را در بابل و در کوه دماوند در زیر زمین در چاهى عذاب مى کند و آن ها را در آن چاه آویخته اند و آن ها از تشنگى زبانشان بدر افتاده، ولى نمى توانند آب بخورند با این که بین آن ها و آب، فاصله اى به اندازه یک تیغ شمشیر است.50

در کتاب قصص قرآن مجید عتیق نیشابورى آمده است:

عزا و عزایا (هاروت و ماروت) به زهره گفتند که ما تو را از شوهرت جدا مى کنیم و تو به درخواست ما پاسخ مثبت بده و زهره نیز قبول کرد. هاروت و ماروت که روزها میان مردم حکم مى کردند و شب ها در آسمان، خدا را عبادت مى کردند، حکم ناحق دادند و زهره را از شوهرش جدا کردند. زهره از آن ها خواست تا شوهرش را بکشند و آن ها چنین کردند. زهره گفت که چون من بت پرستم، شما نیز باید بت بپرستید، آن ها قبول نکردند. زهره به آن ها پیشنهاد شرب خمر را داد و آن ها که دلشان پیش آن زن بود، قبول کردند و پس از مست شدن نام مهین خدا را به او یاد دادند و پس از بیدارى دیدند که چه گناه هایى را انجام داده اند.51

هم چنین در کتاب قصص قرآن مجید آمده است:

وقت نماز عصر، هاروت و ماروت را در چاهى آویزان کرده و عذاب مى کنند تا روز دیگر. و خداوند متعال دعایى را به آن ها در ثناى خویش تلقین کرده و آن ها آن دعا را مى خوانند و عذاب براى آن ها آسان تر مى شود.52

طبق یکى از احادیث، هاروت و ماروت از پیغمبر معاصر خود، حضرت ادریس(علیه السلام)خواستند که براى آن ها دعا کند و در نتیجه دعاى حضرت، آن دو بین عذاب دنیوى و عذاب اخروى مخیّر شدند.53

بابل کجاست؟

با نگاهى به اقوال ذکر شده در مبحث پیشین درمى یابیم که لفظ «بابل»، یعنى جایى که هاروت و ماروت در آن جا عذاب شده اند، در تمامى آن ها به چشم مى خورد. در این مورد هرچند برخى مستقیماً جایى مشخص را به عنوان منظور خود از بابل تعیین کرده اند، ولى بابل طبق نظر صاحب نظران سه جاست:

1. برخى گفته اند منظور از بابل، شهر «بابل» عراق است؛

2. بعضى نیز گفته اند که منظور، «بابل» دماوند است؛

3. برخى دیگر، منطقه وسیعى از نصیبین تا رأس العین را به عنوان بابل مطرح کرده اند.54

هم زمانى هاروت و ماروت با دوران پیامبرى حضرت سلیمان(علیه السلام) یا پس از ایشان

در آیه 102 سوره بقره، از هاروت و ماروت در کنار نام حضرت سلیمان(علیه السلام) یاد شده است، با این حال، برخى معتقدند این مسئله به زمان بعد از حضرت سلیمان برمى گردد. در برخى احادیث نیز آمده است که ماجراى هاروت و ماروت پس از دوران نوح(علیه السلام) بود که سحر و موهومات زیاد شده بود. برخى دیگر نیز معتقدند که این ماجرا در دوران پیامبرى حضرت ادریس(علیه السلام)بوده است. البته هیچ کدام از این دو قول اخیر، صحیح به نظر نمى رسد، زیرا زمان این دو پیامبر بزرگوار(علیهما السلام)، بسیار جلوتر از حضرت سلیمان(علیه السلام) بوده است و با توجه به آیه نقل شده، این مطلب بعید مى نماید و قول مربوط به همزمانى هاروت و ماروت با حضرت سلیمان(علیه السلام)یا پس از آن حضرت، صحیح تر است.55

زهره چه کسى بود؟

درباره زهره آمده است که زنى عادى بود که با شوهرش اختلاف داشت و براى قضاوت، نزد هاروت و ماروت آمدند56 و هاروت و ماروت برخلاف حکم الهى قضاوت کردند بدین صورت که زهره را به سمت خود دعوت کردند، زهره اسم اعظم خداوند را از آنان پرسید و ایشان این اسم را به وى آموختند و او با گفتن اسم اعظم به آسمان رفت، ولى خدا آن اسم را از خاطر زهره برد و او را به صورت ستاره زهره مسخ کرد.57

عبد بن حمید و حاکم و صححه از ابى عبّاس نقل مى کنند که زهره زنى بود که در قومش به او «بیدَخت» مى گفتند.58

اسامى دیگر زهره
براى زهره، زنى که هاروت و ماروت به وسیله وى به فتنه افتاده و آزمایش شدند اسامى گوناگونى ذکر شده است. برخى او را «بیدَخت» معرفى کرده اند که همان «ونوس» است و در مدراش، نام زهره به صورت «استهار» آمده است.59
نام این زن در زبان تازى «زهره» و در زبان فارسى «ناهید و بیدخت» مى باشد.60
در تفسیر الجامع لاحکام القرآن آمده که نامش در تازى «بیدَخت» و در زبان فارسى «ناهیل» و به زبان عربى «زهره» است. هم چنین در این کتاب، اشاره شده که در بعضى از نسخه هاى اصلى، نام وى به صورت «ناهید» آمده است.61 نام این زن در داستان هاى یهودى «نعما» آمده است که به معناى زن نرمتن مى باشد.62 در کتاب قصص قرآن مجید آمده است که این زن از فرزندان حضرت نوح(علیه السلام) بوده است.63

ابن راهویه و ابن مردویه از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نقل مى کنند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
خدا لعنت کند زهره را که باعث به فتنه افتادن هاروت و ماروت شد.64

راویان افسانه هاروت و ماروت
افسانه هاروت و ماروت را بسیارى نقل کرده اند که بیشتر این افراد، از عبدالله بنعمر دریافت و نقل کرده اند. سعید و ابن جریر و خطیب از نافع از ابن عمر، سعید بن منصور از مجاهد از ابن عمر، بیهقى از موسى بن جبیر از موسى بن عقبه از سالم از ابن عمر، اسحاق بن راهویه و عبد بن حمید و ابن ابى الدنیا و ابن جریر و ابوشیخ و حاکم و صححه از على بن ابى طالب(علیه السلام)، موحّد بن عبدالرزّاق و ابن ابى شیبه و عبد بن حمید و ابن ابى الدنیا و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابى حاتم و بیهقى از ثورى از موسى بن عقبه از سالم از ابن عمر، حاکم و صححه از سعید بن جبیر از ابن عمر، ابن ابى حاتم از مجاهد از عبدالله بن عمر، ابن منذر و ابن ابى حاتم و حاکم و صححه و بیهقى از ابن عباس، ابن ابى حاتم از ابن عباس، ابن جریر از ابن عثمان هندى از ابن مسعود از ابن عبّاس، عبدالرزّاق و عبد بن حمید و ابن جریر و ابن منذر از زهرى از عبیدالله بن عبدالله، سعید بن منصور از خصیف، ابن جریر از ابن عبّاس، ابن جریر از ربیع، ابن ابى حاتم از ابن عباس، ابن جریر و ابن ابى حاتم از مجاهد، این افسانه را نقل کرده اند.65

اما افراد معروفى که این افسانه به نقل از ایشان آمده است، حضرت على(علیه السلام)، ابن مسعود، ابن عباس، عبدالله بن عمر، کعب الاحبار، سدّى و کلبى مى باشند.66

امام احمد بن حنبل در مسندش این داستان را از یحیى بن ابى بکیر از زهیر بن محمد از موسى بن جبیر از نافع از عبدالله بن عمر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است.67

ابوحاتم بن جبّان در صحیحش این داستان را از حسن بن سفیان از ابوبکر بن ابوشیبه از یحیى بن ابى بکیر نقل کرده است.68

عبدالرزاق در تفسیرش این داستان را از ثورى از موسى بن عقبه از سالم از ابن عمر از کعب الاحبار نقل کرده است.69

این افسانه در منابع شیعى تنها از طریق محمد بن قیس از اباجعفر امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده که امام در پاسخ به سؤال عطا به بیان این داستان پرداخته اند.70

هرچند گفته شده که عبدالله بن عمر این داستان را از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است، ولى همان گونه که ابن کثیر نیز در تفسیرش بیان کرده صحیح تر آن است که عبدالله بن عمر این داستان را از کعب الاحبار نقل کرده است، نه از پیامبر(صلى الله علیه وآله).71

در نقل عبدالله بن عمر از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، دو نکته قابل توجه وجود دارد:

1. داستان نقل شده، با آیات و روایات معتبر درباره هم زمانى هاروت و ماروت با حضرت سلیمان(علیه السلام) یا دوران پس از آن حضرت در تناقض آشکار است، زیرا در این جا دارد که هاروت و ماروت هنگام خلقت آدم(علیه السلام) و پس از اعتراض فرشتگان به خلافت بنى آدم، به زمین هبوط کردند و مرتکب آن گناهان شدند، در حالى که قرآن کریم نام هاروت و ماروت را در کنار نام حضرت سلیمان(علیه السلام) قرار داده است.

2. راویان داستانِ نقل شده از ابن عمر که آن را از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیان مى کند، از دیدگاه رجالیون و مفسران اهل سنت همگى ثقه و از رجال صحیحین (بخارى و مسلم) هستند، البته جز موسى بن جبیر که او را موثق و مورد اطمینان نمى دانند.72




منبع:

http://www.ariaclick.com/1389-05-18-10-42-15/1389-06-12-16-22-55/1330-harot-marot-store.html