قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

عده اى که شیطان مستقیما با مادرشان زنا کرده و آنها پدید آمده اند

1عده اى که شیطان مستقیما با مادرشان زنا کرده و آنها پدید آمده اند. حجاج

زراه نقل مى کند که : یوسف پدر حجاج یکى از دوستان امام زین العابدین علیه السلام بود در یکى از روزها داخل خانه خود شد و مى خواست با عیال خود هم بستر شود. عیالش به او پرخاش کرد و گفت :اى یوسف ! چه خبر است ؟ تو چند لحظه پیش با من هم بستر شدى !

یوسف هم از خانه مستقیما به خدمت امام سجاد علیه السلام رفت و داستان همسر خود را نقل کرد: آن حضرت فرمود: از اعیال خود نه ماه کناره بگیر و در این مدت با او هم بستر نشو - چون شیطان با قیافه تو با او نزدیکى کرده است - بعد از نه ماه حجاج از او متولد شد. لذا آن شخص مستقیما از فرزندان شیطان است .
علت خون ریزى و سفاکى او هم از این جهت بود. وقتى از مادر متولد شد، پستانش را نمى گرفت ! در آن زمان طبیبى بسیار حاذق و پرتجربه و معروف به نام حارث بن کنده بود، به طورى که بعضى بیماران سخت پیش او مى آمدند و معالجه مى شدند.
مادر حجاج در فکر بود چه کند تا این بچه پستانش را بگیرد. در این هنگام شیطان به صورت همان طبیب ، حارث بن کنده آمده ! شیطان گفت : اى زن ! شنیده ام خداوند متعال پسرى به یوسف عنایت کرده ، ولى او پستان نمى گیرد. من آمده ام او را معالجه کنم . اهل خانه خوشحال شدند و گفتند:اى طبیب ! دستور چیست و چه باید بکنیم ؟
شیطان گفت : بروید یک بز کوهى را با یک مار سیاه بیاورید، رفتند بز و مار را آوردند. شیطان دستور داد، هر دو را بکشید و خونشان را در یک طشت مخلوط کنید، آنها هم همین کار کردند. بعد از آن دستور داد بچه را آوردند او را لخت و عریان نموده داخل آن طشت نمودند و به زیر خون ها بردند و خون آلود نمودند و به مادر دادند حجاج شروع به شیر خوردن کرد.
ادامه مطلب ...

کلمه بسم الله و شیطان

کلمه بسم الله و شیطاناز جمله جاهایى که شیطان هنگام گفتن بسم الله از انسان دور مى شود.
1- در گذشته بیان شد که شیاطین در اموال و اولاد انسان شرکت مى کنند. اگر کسى بخواهد شیطان از او دور شود، و در امور زندگى او شرکت نکند یک راه دارد و آن گفتن بسم الله و نام خدا را بر زبان آوردن است ؛ زیرا شیطان از اسم خدا مى ترسد. روایاتى که در این باره از پیامبر و امامان علیه السلام نقل شده : مى آوریم تا انسان در تمام کارهاى خود نام خدا را ببرد و به یاد او باشد.
اگر کسى مى خواهد شیطان در اولاد او شرکت نکند، باید موقع جماع نام خدا را ببرد تا او فرار کند.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى کسى مى خواهد پهلوى عیال خود رود نام خدا را بر زبان آورد و بسم الله بگوید؛ زیرا اگر بدون نام خدا مشغول شود و صاحب فرزند گردد شیطان در او شرکت کرده ، دلیل آن هم این که او دشمن ما خانواده خواهد بود.
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: انسان وقتى مى خواهد با عیال خود هم بستر شود و نشست جایى که باید بنشیند،شیطان هم براى همان عمل حاضر مى شود. اگر انسان بسم الله بگوید؛ شیطان از او دور مى شود. ولى اگر مشغول عمل شد و نام خدا را نبرد شیطان هم آلت خود را داخل مى کند. پس عمل از هر دو و نطفه از یک نفر آنها است .
ابوبصیر عرض کرد: جانم به فدایت ، از کجا شناخته مى شوند؟ امام فرمود: به دوستى و دشمنى ما.

ادامه مطلب ...

حضور شیطان موقع نماز

حضور شیطان موقع نماز زمانى که انسان مى خواهد نماز بخواند، شیاطین دور او را مى گیرند تا نگذارند نماز برگزار شود. وعده مى دهند که هنوز زود است و براى نماز وقت زیادى مانده ، فعلا خسته اى قدرى استراحت کن ، الان گرسنه اى قدرى غذا بخور، بعدا نماز را خواهى خواند.
بعد از این که مشغول نماز شد او را وسوسه مى کنند و توجه او را از نماز و اطاعت منصرف مى نمایند. و به چیز دیگرى مشغول مى دارند، فکر انسان را به همه جا مى برند به جز نماز.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرموند: وقتى بنده اى مشغول نماز و ذکر خدا مى شود: شیطان مى آید و به او مى گوید: به یاد فلان چیز باش ، فکر فلان کار را بکن ، این قدر وسوسه مى کند تا انسان را از فکر نماز بیرون ببرد و به شک اندازد، به طورى که نداند چند رکعت نماز خوانده است .
در حدیث دیگرى آمده : وقتى انسان مشغول نماز شد شیطان مى آید سد راهش مى شود و تحریکش مى کند تا از نماز دور گردد. در این موقع جنگ و نزاع میان نمازگزار و شیطان بر پا مى شود.
به همین جهت آن مکانى را که براى نماز انتخاب شده محراب مى گویند، محراب مکان حرب و جنگ است ، چون شیطان موقع نماز در آن مکان مى آید، وسوسه مى کند که انسان را منصرف کند و انسان کوشش مى نماید با او مخالفت نماید گاهى شیطان غالب مى شود، و توجه انسان را از نماز بیرون مى برد و گاهى انسان ، این زد و خورد تا آخر نماز ادامه دارد.
لذا به انسان دستور داده شده که : وقتى مى خواهد نماز یا قرآن بخواند، از اول آمده باشد، و خود را مسلح نماید، ضربه اول را به او بزند و آن ضربه پناه بردن به خدا از شر شیطان و وسوسه هاى اوست ، قرآن هم با کمال صراحت مى فرماید: هنگام قرآن خواندن ، پناه به خدا ببر از شر شیطان رانده شده.

داستان شتر عایشه که از جنیان بود

شتر عایشه از جنیان بودبدترین شترها در دنیا جمل عایشه بود، که با آن به جنگ حضرت على علیه السلام رفت و هزاران نفر را به خاک و خون کشید. در دفاع از آن شتر حدود هفتاد نفر بى دست شدند.
وقتى عمر، لشکر به جنگ پادشاه عجم مى فرستاد، صاحب شتر، آن را آورده بود در مدینه تا بفروشد. سلمان فارسى ، هر وقت آن شتر را مى دید، سنگ بر مى داشت و به آن مى زد!
ساربان مى گفت :اى سلمان ! تو که اذیت کننده نبودى ! چرا بدون دلیل شتر مرا مى زنى ؟ این شتر تو حیوان نیست ، بلکه شیطان است و از طایفه جن . اسم آن عسکر فرزند کنعان است .
من آن را مى شناسم !اى ساربان این جا کسى شتر تو را نمى خرد، اگر مى خواهى آن را بفروشى به حوئب ببر، آن جا به هر قیمت بخواهى از تو مى خرند، او هم شتر را برد همان جا که سلمان گفته بود.
وقتى عایشه از مکه برگشت ، طلحه و زبیر او را فریفتند که باید به خون خواهى عثمان برخیزى . گفتند: باید برویم در بصره از آن جا جمعیت برداریم و با على جنگ کنیم .
در راه که مى آمدند، خواستند شترى براى هودج عایشه بخرند که از شتران دیگر قوى و بلند و نمایان تر باشد. همین عسکر پسر کنعان را آوردند و عایشه آن را دید پسندید. صاحب شتر شروع کرد تعریف کردن که چقدر قوى است ، زیرک و باهوش است ، تا جایى که گفت : تربیتش کرده ام ، وقتى صدا مى زنى مى آید! وقتى گفتى برو، مى رود. صدایش صدا زد و گفت : عسکر، عسکر شتر پیش وى آمد.

ادامه مطلب ...

بارى غسل و نماز دل سوزى شیطان

بارى غسل و نماز دل سوزى شیطاندر جنگ بدر، بعد از آن که لشکر اسلام و کفر در برابر هم قرار گرفتند، مسلمانان جز جنگ چاره اى دیگر نداشتند و انبوه نفرات دشمن آنها را به وحشت و هراس انداخته بود. دست به دعا برداشته و با خداى خود به راز و نیاز پرداخته و با گریه و زارى از او یارى طلبیدند. مدتى بر این منوال گذشت . پس از آن ، خداوند چنان آرامشى بر دلهاى آنان مسلط کرد که تمامى ترس و وحشتى که لشکر مشرکین در دل مسلمانان افکنده بود، از میان رفت .
همگى با اطمینان خاطر، شب را تا صبح خوابیدند، پس از آرامش و تجدید قوا به قصد اقامه نماز صبح ، از خواب بیدار شدند، در حالى که عده اى زیاد جنب شده و احتیاج به غسل داشتند. بعضى مى خواستند وضو بگیرند، و گروه دیگر دچار تشنگى شده بودند.
چون کفار زودتر از مسلمانان چاه هاى آب را تصرف کرده بودند و آب در اردوگاه مسلمانان وجود نداشت ، شیطان در این موقع ، وقت را غنیمت شمرد و در دل آنان وسوسه کرد و آنها را به فکر انداخت که دشمنان شما چاه هاى آب را تصرف کردند و در حال رفاه به سر مى برند. ولى شما آب ندارید که بخورید، باید در حال نجاست و جنابت و بدون وضو و غسل نماز بخوانید، نماز با این وضع فایده ندارد و نخواهد داشت .
خداوند متعال براى جلوگیرى از تاءثیر وسوسه و فکر شیطان که آن ملعون در دل آنان انداخته بود، فورا بارانى فرستاد، مسلمانان با آن آب باران که در گوالها جمع شده بود، غسل کرده و وضو گرفته و لباس خود را پاکیزه نمودند، و با خاطرى آسوده مشغول جنگ شدند و بر مشرکین غالب آمدند. آنها با آن همه نیرو شکست خوردند و فرار نمودند، عده زیادى هم کشته شدند.
شیطان در این هنگام از در خیر خواهى مى گوید: نماز بدون غسل و وضو فایده ندارد و با این وسیله مى خواهد مسلمین را سست و بى حال کند که مشرکین غالب شوند و آنان را از بین ببرند؛ ولى با کمک خداوند و نیروى لایزال الهى کار بر عکس مى شود و مسلمین که اندک به حساب مى آمدند، بر کفار که چند برابر آنان بودند پیروز شدند. این شکست ، شکست شیطان بود که کارى از پیش نبرد.

وسوسه هاى شیطان در نماز منار مى سازد

وسوسه هاى شیطان در نماز منار مى سازد در حدیثى آمده : اگر انسان دو رکعت نماز با تمام شرایطش که مورد قبول خداوند باشد بخواند او را عذاب نمى کنند.
یک نفر مورد وثوق و عادل نقل کرد از این رو، تصمیم گرفتم بروم مسجد کوفه و در خلوت ، دو رکعت نماز با همه شرایط بخوانم . به مسجد رفته و مشغول نماز شدم . به قلب من افتاد که مسجد کوفه با این عظمت ، منار ندارد و باید براى ساختن آن اقدامى کرد.

به فکر مصالحى مانند گچ و سنگ افتادم ، که از کجا باید تهیه شود، با چه وسایلى باید آورد، از چه راهى ، با کمک چه کسانى ، معمار و بنا و عمله چه کسانى باشند، چه قدر بودجه لازم دارد، چه شکلى باید ساخته شود! وقتى منار را در ذهن ساختم ، از آن دو رکعت نماز هم فارغ شدم ، پیش خود گفتم : من آمدم منار بسازم ، نیامدم نماز بخوانم.

خواسته شیطان از این زن هنگام نماز

در زمان حضرت عیسى بن مریم علیه السلام زنى بود پرهیزگار و با خدا. وقت نماز هر کارى را رها مى کرد و مشغول نماز مى شد.
روزى مشغول پختن نان بود که مؤ ذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند. این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد. چون به نماز ایستاد، شیطان در وى وسوسه کرد و گفت :اى زن ! تا تو از نماز فارغ شوى همه نان هاى تو مى سوزند.
زن در دل خود جواب داد: اگر همه نانها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم .
شیطان بار دیگر وسوسه کرد که :اى زن ! پسرت در تنور افتاد و بدنش ‍ سوخت . زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضاى خدا راضیم و نماز خود را رها نمى کنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات مى دهد.
در این حال شوهر زن از راه رسید، زن را دید که مشغول نماز است و تنور هم روشن مى باشد، در تنور نان ها را دید که پخته شده ولى نسوخته است و فرزندش در میان آتش بازى مى کند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت .

ادامه مطلب ...

عذاب هاى روحى جهنم

1عذاب هاى روحى جهنم _ ظلمت شدید و فراگیر؛

تاریکى خودش به تنهایى وحشت زا و ترسناک است و تاریکى جهنم فوق تاریکى ها و فراگیر است : بـرویـد بـه سـوى سایه اى سه شاخه از دود که نه سایه گستر است و نه از آتش بازمى دارد. 


2 ـ کـورى ،

کـرى و لالى ؛ انسان با کمک گرفتن از حواسّ با دیگران انس مى گیرد و از وحشت تـنـهـایـى نـجـات مـى یـابـد ولى در جـهـنـّم هـمـه ایـن اسـبـاب از اهل آتش گرفته شده و آنها در وحشت فوق العاده ظلمت و تنهایى اسیر خواهند بود.

البـتـه جـهـنـمـیـان از شـنیدن و دیدن چیزهاى خوب و نشاطانگیز کر و کورند و زبان سخن گفتن بـراى انس گرفتن و عذرخواهى کردن و... را ندارند اما مناظر وحشت انگیز و هولناک را مى بینند و صـداهـاى مـهـیـب و وحشتناک را مى شنوند و بوهاى متعفن را استشمام مى کنند و زبان دشنام گفتن به همدیگر را دارند.
3 ـ دشـمـنـى ، کـیـنه و نفرت ؛ اهل جهنم از عمق وجود نسبت به یکدیگر کینه و نفرت و دشمنى مى ورزند و روى دیدن یکدیگر را ندارند و همدیگر را لعن و نفرین مى کنند.
4 ـ زشـتـى و سـیـاهـى صـورت ؛

آنـان کـه چـهـره زیـبـا دارنـد، از مواجه شدن با دیگران بیم ، اضـطـراب و دلهـره اى نداشته بلکه علاقه مند رویارویى و مواجهه با دیگرانند ولى آنان که صـورت و چـهـره کـریـه و سـیاه و زشت دارند، از مواجه شدن با دیگران ابا دارند و تنهایى و انـزوا اخـتـیـار مـى کـنند. یکى از عذاب هاى جهنمیان که سبب عذاب روحى شدید آنهاست ، زشتى و سیاهى صورت است .

5 ـ همیشگى بودن و تخفیف ناپذیرى ؛

عذاب جهنم نه پایان پذیر است و نه تخفیف پذیر و نه از آن راه فرارى است ، بلکه فراریان را باز مى گردانند و آن آتش هم رو به افزایش است .

هرگاه فرو نشیند، آن را آتش سوزان بیفزاییم .
البته این وصف آتش شامل حـامـل مـنـکـران مـستکبر مى شود و الا گروهى با آتش ‍ جهنم پاک شده و بعد از مدتى از آن نجات یافته و وارد بهشت مى شوند.
6 ـ تحقیر و ذلّت و خوارى ؛

دوزخیان در خفت و خوارى اند و مورد تحقیر، استهزاء و سرزنش قرار مى گیرند.

مکالمات بهشتیان و ملائکه و سرزنش هاى آنان با دوزخیان ، براى آنها بسیار خوارکننده است :
روزى کـه مـردان و زنـان مـنـافـق بـه مـؤ منان گویند: ما را مهلت دهید تا از نورتان بهره اى بگیریم .
گفته شود به عقب دنیا برگردید و از آنجا التماس نور کنید.
بـهشتیان به دوزخیان گویند: ما آنچه را خدایمان وعده داد حق و مطابق واقع یافتیم ، آیا شما هم وعـده هـاى پـروردگـارتـان را حـق یافتید؟ پس ندا دهنده اى در بین آنان ندا دهد که لعنت خدا بر ظالمان باد. 

ادامه مطلب ...

شادى با دیدار فاطمه علیها السلام

هنگامى که این آیه قرآن بر پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله نازل شد:
و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعین ، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ 
یعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، که خداوند برایش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسیار گریه و اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را مى دید، شادمان و خوشحال مى گردید، به همین علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود این آیه قرآن را زمزمه مى نماید:
وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و اءبْقى یعنى ؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.
پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام کرد و بعد از آن ، جریان ناراحتى و گریه حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله را براى آن بزرگوار بیان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند.
سلمان فارسى با دیدن چنین زندگى و لباسى به گریه افتاد و گفت : چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابریشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند؛ ولى دختر محمّد، پیغمبر خدا صلّلى اللّه علیه و آله چادر پشمینِ وصله دار بپوشد و این همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نماید.

ادامه مطلب ...

عروج ملکوتى یا پرواز نجات بخش

عروج ملکوتى یا پرواز نجاتبخشامام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
هنگامى که رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله رحلت نمود، دو چیز گرانبها را در بین امّت خود به عنوان امانت قرار داد، که یکى قرآن و دیگرى عترت و اهل بیتش علیهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء علیها السلام حکایت فرماید:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه علیه ، ایشان را در خواب دیدم و اظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گردید؛ و هنوز سخنم پایان نیافته بود که در همین لحظات متوجّه شدم ، چندین نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شکوه و باغات بسیار سبز و خرّم را دیدم و چون به یکى از آن قصرهاى بهشتى نزدیک شدم ، مشاهده کردم که چندین حوریه از آن بیرون آمدند و مى خندیدند و به یکدیگر بشارت مى دادند.
و من با دیدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشین ، بسیار علاقه مند شدم که نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ لیکن در همین حالت از خواب بیدار شدم .
سپس حضرت صادق علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام چنین فرمود:
ناگهان دیدم که فاطمه زهراء علیها السلام حیرت زده و پریشان از خواب بیدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جریان را جویا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برایم بیان نمود، از من عهد و پیمان گرفت که چون رحلت نماید کسى در مراسم تشییع و تدفین وى شرکت نکند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءیمن و فضّه .

ادامه مطلب ...