قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

13 چیزی که اصلا درباره وزن خود نمی دانستید

 13 چیزی که اصلا درباره وزن خود نمی دانستید

1. وزن واقعا ژنتیک است.

هنگامی که دانشمندان اولین بار آن را در موشهای چاق ویژه ای کشف کردند، آنها آن را به سادگی "ژن چاقالو" نام نهادند.  سالها بعد، هنگامی که ژنوم انسان را برای یافتن نشانگانهایی که سبب آسیب پذیری بیشتر در برابر دیابت نوع 2 می شوند، جستجو می کردند، ژن چاقالو ( که اکنون با نام مؤدبانه تر FTO نامیده می شود) در آنجا هم خود را نشان داد. در واقع آشکار شد که افراد دارای دو رونوشت از این ژن، نسبت به آنهایی که این ژن را ندارند با احتمال 40% بیشتر در معرض ابتلا به دیابت نوع 2 و 60% بیشتر در معرض دچار شدن به چاقی هستند. همچنین افرادی که فقط یک رونوشت از این ژن را دارا هستند، نیز دارای اضافه وزن هستند.

اکنون دانشمندان بر این باور هستند که تعداد زیادی ژن چاقی وجود دارد. دکتر کلود بوچارد مدیر اجرایی مرکز تحقیقات پزشکی پنینگتون در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا می گوید: ممکن است تا 100 ژن مرتبط با چاقی وجود داشته باشد، که هریک مسبب اضافه کردن یکی دو پوند(هر پوند 454 گرم است) به وزن انسان می شود. اگر توجه کنیم که در این شرایط چقدر کالری بیشتری باید بسوزانیم، این مقدار قابل ملاحظه می شود.
حدود 16% کل افراد دارای دو رونوشت از ژن FTO هستند و نیمی از ما دارای یک رونوشت این ژن هستیم. تاکنون دانشمندان فکر می کردند که دیگر ژنهای افزایش چاقی، در مقایسه با FTO اثر کوچکتری دارند. خبر خوب؟ یک زمینه ی ژنتیکی لزوما یک حکم ابدی نیست، بوچارد می گوید: ورزش کردن منظم و مرتب این ریسک را رفع می کند.

ادامه مطلب ...

یک سال عذاب قبر !!!

عذاب قبربراى حق الناس در عالم برزخ انسان را زندانى مى کنند و او را نگاه مى دارند تا حق مردم پرداخته شود.
سلیمان دارایى را که یکى از زهاد و بندگان خاص خدا بود بعد از مرگش ‍ در خواب دیدند، احوالش را پرسیدند و گفتند: با تو چه کردند؟
در جواب گفت : یک سال است که در عالم برزخ مرا زندانى کرده اند و عذاب مى کنند. پرسیدند: براى چه ؟ گفت : روزى بار کاهى وارد شهر مى شد، من بدون آنکه از صاحب آن اجازه بگیرم پر کاهى برداشتم که با آن خلال کنم و زیر دندانم نمایم . براى این عمل ، یک سال است که مرا نگاه داشته اند و مورد عتاب قرار گرفته ام که چرا بدون رضایت صاحبش ‍ در مال مردم تصرف کرده ام .
عذاب برزخى تنها براى اموات نیست بلکه زنده ها هم ، گاهى عذاب برزخ را در همین دنیا مشاهده کرده اند و اثر درد و رنج آن تا آخر عمر در بدن آنها باقى مانده است .
لازم مى دانم در این جا داستانى را در این باره نقل کنم شاید هشدارى باشد براى کسانى که حق الناس را مانند شیر مادر مى خورند و در صدد جبران آن نیستند.

ادامه مطلب ...

برهوت کجاست ؟


جهنمیکى از مباحثى که در ارتباط با عالم برزخ مطرح است برهوت است .برهوت مانند وادى السلام که جایگاه ارواح مومنین وادى السلام و جایگاه ارواح کفار، مشرکین و منافقین در برهوت است .

برای معرفی برهوت از زبان معصومین که صدیق ترین مردمانند استفاده میکنیم.

1- مرحوم شیخ کلینى در کافى به نقل از حضرت صادق (ع ) آورده است : ... عن ابى عبدالله (ع ) عن آبائه علیهم السلام قال : قال امیر المومنین (ع ): شر ماء على وجه الارض ، ماء برهوت و هو الذى بحضرموت ترده هام الکفار 1

بدترین آب هاى روى زمین آبى است که در برهوت است و آن در بیابان حضرموت واقع است ، ارواح کفار را به آنجا مى برند.

2- و نیز در همان کتاب به نقل از حضرت صادق (ع ) آورده است :

... عن ابى عبدالله (ع ) قال : قال رسول الله (ص ):... خیر ماء على وجه الارض ماء زمزم ، و شر ماء على وجه الارض ماء برهوت ، و هو وادى بحضرموت یرد علیه هام الکفار و صداهم 2

رسول خدا (ص ) فرمود: بهترین آبهاى روى زمین آب زمزم ، و بدترین آبها، آب برهوت است که در بیابان حضرموت واقع شده و ارواح کفار با بدن هاى مثالى خود به آنجا منتقل مى شوند.

3- مرحوم مجلسى (ره ) به نقل از شیخ کلینى در بحار الانوار از حضرت صادق (ع ) آورده است که فرمود: ... عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان من واء الیمن وادیا یقال له : وادى برهوت ، و لایجاور ذلک الوادى الا الحیات السود و البوم من الطیر، فى ذلک الوادى بئر یقال لها: بلهوت ، یغدى ویراح الیها بارواح المشرکین ، یسقون من ماء الصدید...

ادامه مطلب ...

گریه کنندگان در تاریخ

 گریه کنندگان در تاریخ پنج کس بسیار گریسته اند: آدم ،  یعقوب ، یوسف ، فاطمه زهرا و على بن حسین علیه السلام .
آدم براى بهشت به اندازه اى گریست که رد اشک بر گونه اش ‍ افتاد.
یعقوب به اندازه اى بر یوسف خود گریست که نور دیده اش را از دست داد. به او گفتند:
یعقوب ! تو همیشه به یاد یوسف هستى یا در این راه از گریه ، آب یا هلاک مى شوى . یوسف از دورى پدرش یعقوب آن قدر گریه کرد که زندانیان ناراحت شدند و به او گفتند:
یا شب گریه کن روز آرام باش ! یا روز گریه کن شب آرام باش ! با زندانیان به توافق رسید، در یکى از آنها گریه کند.
فاطمه زهرا آن قدر گریست ، اهل مدینه به تنگ آمدند و عرض کردند:
ما را از گریه ات به تنگ آوردى ، آن بانوى دو جهان روزها را از شهر مدینه بیرون مى رفت و در کنار قبرستان شهداء (احد) تا مى توانست مى گریست و سپس به خانه برمى گشت .
و على بن حسین (امام چهارم ) بیست تا چهل سال بر پدرش حسین گریه کرد. هر گاه خوراکى را جلویش مى گذاشتند گریه مى کرد.
غلامش عرض کرد:
سرور من ! مى ترسم شما خودت را از گریه هلاک کنى .
حضرت فرمود: من از غم غصه خود به خدا شکوه مى کنم ، من چیزى را مى دانم که شما نمى دانید من هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد مى آورم گریه گلویم را مى فشارد.

گزارشى از قبر و برزخ

گزارشى از قبر و برزخاصبغ بن نباته یکى از یاران برجسته امیرالمؤمنین علیه السلام مى گوید:
سلمان از طرف على علیه السلام استاندار مدائن بود و من پیوسته با او بودم . سلمان مریض شد و در بستر افتاده بود، من به عیادتش رفتم . آخرین روزهاى عمرش بود، به من فرمود:
اى اصبغ ! رسول خدا صلى الله علیه و آله به من خبر داده هرگاه مرگم فرا رسید مردگان با من سخن خواهند گفت . تو با چند نفر دیگر مرا در تابوت نهاده و به قبرستان ببرید تا ببینم وقت مرگم رسیده یا نه ؟! به دستور سلمان عمل کردیم . او را به قبرستان بردیم و بر زمین رو به قبله نهادیم . با صداى بلند خطاب به مردگان گفت :
سلام بر شما اى کسانى که در خانه خاک ساکنید و از دنیا چشم پوشیده اید، جواب نیامد.
دوباره فریاد زد: سلام بر شما اى کسانى که لباس خاک به تن کرده اید و سلام بر شما اى کسانى که با اعمال دنیاى خود ملاقات نموده اید و سلام بر شما اى منتظران روز قیامت . شما را به خدا و پیغمبر سوگند مى دهم یکى از شما با من حرف بزند، من سلمان غلام رسول الله هستم .
پیامبر صلى الله علیه و آله به من وعده داده که هرگاه مرگم نزدیک شد، مرده اى با من سخن خواهد گفت :
سلمان پس از آن کمى ساکت شد. ناگاه از داخل قبرى صدایى آمد و گفت :
سلام بر شما اى صاحب خانه هاى فانى و سرگرم شدگان به امور دنیا. ما مردگان ، سخن تو را شنیدیم و هم اکنون به جواب دادن به شما آماده ایم ، هر چه مى خواهى سؤ ال کن ! خدا تو را رحمت کند!

ادامه مطلب ...

اشکال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن

اشکال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آندر اینجا ممکن است شما خواننده عزیز بگوئى : اینها همه که گفتید، صرف ادعا بود، و متکى بدلیلى قانع کننده نبود، علاوه بر اینکه بر خلاف دعوى شما اشکالهاى زیادى بر قرآن کرده اند، و چه بسیار کتابهائى در متناقضات قرآن تاءلیف شده و در آن کتابها متناقضاتى درباره الفاظ قرآن ارائه داده اند، که برگشت همه آنها باین است که قرآن از جهت بلاغت قاصر است ، و نیز تناقضاتى معنوى نشان داده اند، که برگشت آنها باین است که قرآن در آراء و نظریات و تعلیماتش بخطاء رفته ، و از طرف مسلمانان پاسخ ‌هائى باین اشکالات داده اند، که در حقیقت برگشتش به تاءویلاتى است که اگر بخواهیم سخن قرآنرا بان معانى معنا کنیم ، سخنى خواهد شد بیرون از اسلوب کلام ، و فاقد استقامت ، سخنى که فطرت سالم آنرا نمى پسندد.
در پاسخ میگوئیم : اشکالها و تناقضاتى که بدان اشاره گردید، در کتب تفسیر و غیر آن با جوابهایش آمده ، و یکى از آن کتابها همین کتابست ، و بهمین جهت باید بپذیرید، که اشکال شما به ادعاى بدون دلیل شبیه تر است ، تا بیان ما.
چون در هیچیک از این کتابها که گفتیم اشکالى بدون جواب نخواهى یافت ، چیزیکه هست معاندین ، اشکالها را در یک کتاب جمع آورى نموده ، و در آوردن جوابهایش کوتاهى کرده اند، و یا درست نقل نکرده اند، براى اینکه معاند و دشمن بوده اند، و در مثل معروف میگویند: اگر بنا باشد چشم محبت متهم باشد، چشم کینه و دشمنى متهم تر است .

سخنان بى اساس دشمنان اسلام درمورد پیامبر اسلام (ص)

سخنان بى اساس دشمنان اسلام درمورد پیامبر اسلام (ص)سخنان بى اساس دشمنان اسلام در اینکه پیامبر معارف و علوم را از دیگران آموخته است

نهایت چیزیکه دشمنانش درباره اش احتمال دادند، این بود: که گفته اند: وى سفرى براى تجارت بشام کرده ، ممکن است در آنجا داستانهاى کتابش را از رهبانان آن سرزمین گرفته باشد، در حالیکه سفرهاى آنجناب بشام عبارت بود از یک سفر که با عمویش ‍ ابوطالب کرد، در حالیکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، و سفرى دیگر با میسره غلام خدیجه علیه السلام کرد، که در آنروزها بیست و پنج ساله بود، (نه چهل ساله )، علاوه بر اینکه جمعى که با او بودند شب و روز ملازمش بودند.
و بفرض محال ، اگر در آن سفر از کسى چیزى آموخته باشد، چه ربطى باین معارف و علوم بى پایان قرآن دارد؟ و این همه حکمت و حقایق در آنروز کجا بود؟ و این فصاحت و بلاغت را که تمامى بلغاى دنیا در برابرش سر فرود آورده ، و سپر انداختند، و زبان فصحاء در برابرش لال و الکن شده ، از چه کسى آموخته ؟.
و یا گفته اند: که وى در مکه گاهى بسر وقت آهنگرى رومى مى رفته ، که شمشیر میساخت .
و قرآن کریم در پاسخ این تهمتشان فرمود: (و لقد نعلم انهم یقولون : انما یعلمه بشر، لسان الذى یلحدون الیه اعجمى ، و هذا لسان عربى مبین ،) ما دانستیم که آنان میگویند بشرى این قرآن را بوى درس میدهد، (فکر نکردند آخر) زبان آنکسى که قرآن را بوى نسبت میدهند غیر عربى است ، و این قرآن بزبان عربى آشکار است ).

ادامه مطلب ...

حقایقى که شخص سلیم الفطره به آنها ایمان مى آورد

حقایقى که شخص سلیم الفطره به آنها ایمان مى آورد شخصیکه سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ایمان به موجودى غایب از حس خودش دارد: موجودیکه هستى خودش و هستى همه عالم ، مستند بآن موجود است .
شخص سلیم الفطره بعد از آنکه بچنین موجودى غیبى ایمان آورد، و اعتراف کرد، فکر مى کند که این مبداء که حتى دقیقه اى از دقائق از حوائج موجودات غافل نمیماند، و براى هر موجودى آنچنان سرپرستى دارد که گوئى غیر از آن دیگر مخلوقى ندارد، چگونه ممکن است از هدایت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلک ، و اخلاق مهلک را بآنان ننماید؟ همین سئوالى که از خود مى کند، و سئوالات دیگرى که از آن زائیده میشود سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در مى آورد، و در نتیجه خود را ملزم میداند که در برابر آن مبدء یکتا خضوع کند چون خالق و رب او و رب همه عالم است ، و نیز خود را ملزم میداند که در جستجوى هدایت او برآید، و وقتى بهدایت او رسید، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیاء آن هدایت و نشر آن دین بکار بندد، و این همان نماز و انفاق است ، اما نه نماز و زکاة قرآن ، چون گفتار ما درباره شخص سلیم الفطره اى است که اینها را در فطرت خود مى یابد، بلکه نماز و زکاتیکه فطرتش بگردنش مى اندازد، و او هم از فطرتش مى پذیرد.
از اینجا معلوم شد که این پنج صفتى که خدایتعالى آنها را زمینه هدایت قرآنى خود قرار داده ، صفاتى است که فطرت سالم در آدمى ایجاد مى کند، و در آیات مورد بحث بدارندگان چنین فطرتى وعده میدهد که بزودى بوسیله قرآنش ایشانرا هدایت مى کند، البته هدایتى زائد بر هدایت فطرتشان ، پس اعمال پنج گانه نامبرده ، متوسط میان دو هدایتند، هدایتى سابق بر آن اعمال ، و هدایتى لاحق بآنها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح میان دو هدایت واسطه اند، بطوریکه اگر بعد از هدایت فطرت ، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدایت دومى دست نمى دهد.

بیان ویژگى سوره حمد و مقایسه آن با آنچه مسیحیان در نماز مى خوانن

بیان ویژگى سوره حمد و مقایسه آن با آنچه مسیحیان در نماز مى خواننمرحوم صدوق در کتاب علل خود از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده ، و این روایت همانطور که ملاحظه مى فرمائید، سوره فاتحه الکتاب را در نماز تفسیر مى کند، پس این خود مؤ ید گفته قبلى ما است ، که گفتیم : این سوره کلام خداى سبحان است ، اما به نیابت از طرف بنده اش ، و زبان حال بنده اش در مقام عبادت ، و اظهار عبودیت است ، که چگونه خدا را ثناء میگوید، و چگونه اظهار بندگى مى کند، و بنابراین سوره اصلا براى عبادت درست شده ، و در قرآن هیچ سوره اى نظیر آن دیده نمیشود، منظورم از این حرف چند نکته است . اول اینکه سوره مورد بحث از اول تا بآخرش کلام خدا است ، اما در مقام نیابت از بنده اش ، و اینکه بنده اش وقتى روى دل متوجه بسوى او میسازد، و خود را در مقام عبودیت قرار میدهد، چه میگوید. و دوم اینکه این سوره بدو قسمت تقسیم شده ، نصفى از آن براى خدا، و نصفى دیگر براى بنده خدا است .
نکته سوم اینکه این سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است ، و با همه کوتاهیش بتمامى معارف قرآنى اشعار دارد، چون قرآن کریم با آن وسعت عجیبى که در معارف اصولیش ، و نیز در فروعات متفرعه بر آن اصول هست ، از اخلاقش گرفته تا احکام ، و احکامش از عبادات گرفته تا سیاسات ، و اجتماعیات ، و وعده ها، و وعیدها، و داستانها، و عبرت هایش ، همه و همه بیاناتش به چند اصل بر مى گردد، و از آن چند ریشه جوانه مى زند، اول توحید، دوم نبوت ، و سوم معاد، و فروعات آن ، و چهارم هدایت بندگان بسوى آنچه مایه صلاح دنیا و آخرتشان است ، و این سوره با همه اختصار و کوتاهیش ، مشتمل بر این چند اصل میباشد، و با کوتاه ترین لفظ، و روشن ترین بیان ، بآنها اشاره نموده است

اقسام عبادت

اقسام عبادتدر کتاب کافى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آمده ، که در معناى عبادت فرموده اند: عبادت سه جور است ، مردمى هستند که خدا را از ترس عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت بردگان ناتوان است ، و منشاءش زبونى بردگى است ، مردمى دیگر خداى تبارک و تعالى را بطلب ثوابش عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت اجیران است و منشاء آن علاقه باجرت است ، مردمى دیگر خداى عز و جل را بخاطر محبتى که باو دارند عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت آزادگان ، و بهترین عبادت است .

و در نهج البلاغه آمده که مردمى خدا را بدان جهت عبادت مى کنند که بثوابش رغبت دارند، عبادت آنان عبادت تجارت پیشگان است ، و خود نوعى تجارت است ، قومى دیگر خدا را از ترس ، بندگى مى کنند، که عبادتشان عبادت بردگان است ، قومى سوم هستند که خدا را از در شکر عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت آزادگان است .

و در کتاب علل ، و نیز کتاب مجالس ، و کتاب خصال ، از امام صادق (علیه السلام ) آمده : که فرمودند مردم ، خدا را سه جور عبادت مى کنند، طبقه اى او را بخاطر رغبتى که بثوابش دارند عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت حریصان است ، و منشاء آن طمع است ، و جمعى دیگر او را از ترس آتش عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت بردگان ، و منشاءش زبونى و ترس است ، و لکن من خداى عزوجل را از این جهت عبادت مى کنم ، که دوستش دارم ، و این عبادت بزرگواران است ، که خدا درباره شان فرموده : و هم من فزع یومئذ آمنون (و ایشان در امروز از فزع ایمنند)، و نیز فرموده : قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونى ، یحببکم اللّه ، (بگو: اگر خدا را دوست میدارید پس پیروى من کنید تا خدا هم دوستتان بدارد)، پس هر کس خداى عز و جل را دوست بدارد، خدا هم او را دوست میدارد، و هر کس خدا دوستش بدارد، از ایمنان خواهد بود، و این مقامى است مکنون ، و پوشیده ، که جز پاکان با آن تماس ‍ پیدا نمى کنند.