قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

پاداش معلمى که به کودک بسم الله ، یاد دهد

و حضرت رسول صلى علیه و اله و سلم فرمود: وقتى معلم بسم الله الرحمن الرحیم را به بچه تعلیم داد خداى متعال آزادى (از آتش ‍ جهنم ) را براى بچه و پدر و مادرش و براى معلمش بنویسد.
و روایت شده که پیامبرى از پیامبران خدا بر قبرى که صاحبش عذاب مى شد مرور کرد سپس مدتى بعد از آنجا گذشت ، او را در عذاب ندید، اصحابش از سبب بر طرف شدن عذاب از او سئوال کردند، آن حضرت فرمود: او بچه اى را از خود به یادگار گذاشته و مادرش او را پیش معلم آورد و معلم بسم الله الرحمن الرحیم را به او تلقین کرده ، پس من حیا مى کنم مردى را عذاب کنم که بچه اش بگوید بسم الله الرحمن الرحیم (و نام مرا به عنوان رحمانیت و رحیمیت ببرد و از رحمانیت و رحیم بودن من نیست که کسى را عذاب کنم که فرزندش نام مرا به این عنوان ببرد).
و از حضرت رسول (ص ) نقل است که فرمود: کسیکه کاغذى را که بسم الله در آن نوشته براى احترام به پروردگار از مصدقین و تصدیق کنندگان به حساب مى آید، و عذاب از پدر و مادرش تخفیف داده مى شود اگر چه مشرک باشند.
و فرمود: کسى که در اول وضویش بسم الله بگوید جمیع بدانش طاهر شود و از این وضو تا وضوى بعدى کفاره گناهانش مى گردد، و کسى که بسم الله نگوید بدنش (از گناهان ) پاک نشده مگر همانجا که آب به آن رسیده است .

درباره فضیلت عقیق

http://irshoping.com/images/uploads/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D8%B1%20%D8%B9%D9%82%DB%8C%D9%82%20%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%A8%20%D9%86%D9%82%D8%B1%D9%87%20201.jpgمنقولست که حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام چهار انگشتر در دست میکردند انگشتر یاقوت براى شرافت و زینتش و فیروزه براى نصرت و یاریش و حدید صینى براى قوتش و عقیق براى حرز و دفع دشمنان وبلاها. و در حدیث صحیح از حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام مرویستکه عقیق فقر و درویشى را برطرف میکند و در دست کردن عقیق نفاق را زایل میکند.
در حدیث صحیح دیگر از آنحضرت منقولستکه هر که قرعه بانگشتر عقیق بزند بهره او تمامتر بیرون میآید.
در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر علیه السلام منقولستکه انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هر که انگشتر عقیق داشته باشد امید هست که عاقبتش مقرون بخیر ونیکى باشد.
از ربیعة الراوى منقولستکه در دست حضرت امام زین العابدین علیه السلام انگشتر عقیق دید پرسید که این چه نگین است ؟ فرمود که این عقیق رومى است .
حضرت رسول فرمود که هرکه انگشتر عقیق در دست داشته باشد حاجتش برآورده است .
از حضرت صادق علیه السلام منقولستکه انگشتر عقیق مورث ایمنى است در سفر.
در حدیث دیگر از آنحضرت منقولستکه هر که انگشترى بگیرد که نگینش عقیق باشد پریشان نشود و عاقبت کارش البته نیکوباشد.
در حدیث دیگر وارد شده است که حاکمى پى شخصى فرستاده بود بسبب جرمى ، حضرت صادق علیه السلام فرمود که انگشتر عقیق باو برسانید چنان کردند مکروهى باو نرسید.

ادامه مطلب ...

مسابقه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

روزى امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین (ع ) گفت :
خط من بهتر از خط تو است .
حسین : نه ، خط من بهتر است .
- حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیهاالسلام در حق ما قضاوت کند.
- مادر جان ! خط کدامیک از ما بهتر است ؟
زهراى مرضیه براى این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤ منین گذاشت و فرمود:
بروید از پدرتان بپرسید.
- پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است ؟
على علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکى از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود:
عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید.
- پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است ؟
- من درباره شما قضاوت نمى کنم ، مگر این که از جبرئیل بپرسم .
جبرئیل خدمت رسول خدا رسید عرض کرد:
یا رسول الله ! من هم در بین ایشان قضاوت نمى کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند.
اسرافیل گفت :
من نیز تا از خداوند پرسش نکنم ، قضاوت نخواهم کرد.
اسرافیل : خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین ؟
خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیهاالسلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است .
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
عزیزانم دانه هاى این گردن بند را میان شما پراکنده مى کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است .
آنگاه دانه هاى گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه هاى گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود.
جبرئیل نیز براى احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.

مرگ در چشم انداز امام حسین علیه السلام

روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و کار بر حسین علیه السلام بسیار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت دیدند برخى از یاران امام علیه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسیدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهایشان فراگرفته است . اما خود سیدالشهدا و تعدادى از خواص یارانش برخلاف آنها هر چه فشار بیشتر، و مرحله شهادت نزدیکتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سکون و آرامش بیشتر مى یابند. بعضى از این شهامت فوق العاده تعجب کرده با امام حسین اشاره کرده ، به یکدیگر مى گفتند:
به حسین نگاه کنید که ابدا از مرگ و شهادت باکى ندارد.
امام حسین علیه السلام متوجه گفتارشان شده ، فرمود:
اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگیرید! صبر و شکیبایى پیشه کنید! چون مرگ پلى است که شما را از گرفتاریها و سختیها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند.
و اما براى دشمنانتان پلى است که از قصر به زندان مى رساند. و کدامیک از شما نخواهد از یک زندان به قصر مجلل منتقل گردد.
پدرم از پیامبر صلى الله علیه و آله برایم نقل کرد، که مى فرمود:
دنیا براى مؤ منان همانند زندان و براى کافران همانند بهشت است .
و مرگ پلى است که مؤ منان را به بهشتشان ، و کافران را به جهنمشان مى رساند. آرى ، نه دروغ شنیده ایم و نه دروغ مى گویم

چرا برزخیان را به دنیا بر نمى گردانند؟

وقتى کفار و مشرکان و منافقان و اهل گناه ، در آستانه مرگ و رفتن به عالم ((برزخ )) قرار مى گیرند، خود را در حال بریده شدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر مى بینند، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل دیدگانشان کنار مى رود. گویى سرنوشت دردناک خویش را با چشم خود مى بینند. عواقب شوم عمر و سرمایه هاى از دست رفته و کوتاهى هایى که در گذشته کرده و گناهانى را که مرتکب شده اند، در آن جا مشاهده مى کنند. این جا است که ناله و فریاد آنها بلند مى شود و مى گویند:
((اى پروردگار! ما را به دنیا برگردان شاید گذشته خود را جبران کنیم و عمل صالحى در برابر آن چه ترک کرده ایم به جا آوریم )).
اما از آن جا که قانون آفرینش ، چنین اجازه بازگشتى را به هیچ کس ، (نه نیکوکاران و نه بدکاران ) نمى دهد، به آنها چنین پاسخ داده مى شود:
((هرگز ره بازگشتى وجود ندارد، این سخنى است که به زبان مى گویید، این لقلقه کلامى بود که در دنیا با خود داشتید)).

این سخنى است که هرگز از اعماق دلى با اراده و آزاد برنخواسته ، این همان سخنى است که هر بدکارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام دیدن چوبه دار مى گوید.
به آنها گفته مى شود: مگر در دنیا نبودید و حجت بر شما تمام نشد؟ مگر خورشید و ماه بر شما طلوع و غروب نداشت و مهلت تمام نشد؟ مگر حقایق به شما نرسید؟ مگر عاجز و از مستضعفین بودید، مگر از سرمایه هاى عمر و علم و قدرت و فراغت و امنیت به اندازه کافى و وافى در اختیار نداشتید؟ چرا عمل نکردید؟ با غفلت مى خوابیدید و بیدار مى شدید؟ مگر خواب و بیدارى ها نمونه اى از مرگ و حیات نبود؟ مگر هزاران بار نمردید و زنده نشدید؟ آیا این مقدار براى شما کافى نبود؟
مگر صدها بار در تشییع جنازه ها شرکت نکردید و در مجالس ختم و ترحیم حضور به هم نرساندید و صداى ناله آن مسکین در قبر را نشنیدید که مى گفت : خدایا! مرا براى تدارک اعمال ، براى بیدارى و هشیارى ، براى پیمودن راه به سوى محبوب مطلق به دنیا برگردان . آیا اینها براى شما کافى نبود؟
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى جنازه اى را به سوى قبرستان حمل مى کنى ، خود را چنین پندار که تو آن جنازه اى هستى که به دوش مردم حمل مى شوى ، چنین پندار که تو از پروردگارت مسئلت نموده اى ترا به دنیا برگرداند و خداوند دعاى ترا مستجاب نموده و به دنیا بازگردانیده است ! حال ببین چگونه در اعمال خود تجدید نظر مى کنى و گذشته را تدارک مى نمایى !
اگر خداوند آنها را به دنیا برگرداند با همان فکر و عقیده و اعمال و کردارى که سابقا داشتند برمى گردند، نه آن که یک نفس پاک و طاهر را خلق کند و به دنیا برگرداند؛ زیرا در این صورت دیگر آنها افراد سابق نیستند و موجودات دیگرى هستند که ربطى به آنها ندارند.
اگر آنان را با همان فکر و عقیده اى که داشتند برگرداند باز همان اعمال و کردار غلطى را که داشتند از دست نخواهد داد و به دنبال همان فکر و عقیده اى که داشتند، خواهند رفت .
قرآن در این باره مى فرماید: ((اگر آنها را به دنیا برگردانیم باز به همان اعمال و کردار سابق بر مى گردند و آنها در این حرفى که مى زنند دروغ مى گویند.)).

عالم برزخ کجاست ؟

هر انسانى مایل است بداند عالم ((برزخ )) کجا است ؟ ((برزخى )) که این همه صحبت از آن مى شود، ((برزخى )) که این همه آیات و روایات درباره آن نازل و وارد شده ، ((برزخى )) که عده اى عاشق آن و عده اى از آن گریزانند و ((برزخى )) که تمام انسان ها بعد از پایان عمر به آن منتقل مى شوند کجا واقع شده است ؟ آیا در همین دنیا است یا در عالم دیگر؟
عقل ما نمى تواند که حقیقت آن را درک کند؛ چرا که عقل ما ناقص است و خود ما هم نرفته ایم تا با چشم دیده باشیم . کسانى هم که رفته اند یا مى روند، به ما خبرى نمى دهند؟ تنها چیزى که درباره برزخ مى دانیم تشبیهاتى است که در روایات وجود دارد: از قبیل این که تمام از زمین و آسمانها و کهکشان نسبت به عالم ((برزخ )) مانند حلقه اى در بیابان است ! یا این که انسان تا زمانى در دنیاست مانند کرم در سیب مى باشد که از اطراف خود خبر ندارد، یا طفلى که در شکم مادر است و از عالم دنیا اطلاعى ندارد. وقتى متولد شد و پا به دنیا گذاشت وسعت آن را مى داند، و به نعمت هاى آن پى مى برد.
انسان هم ، تا زمانى که در عالم دنیا باشد وضع عالم ((برزخ )) را نمى داند و از آن اطلاع ندارد. فکر مى کند دنیا بهترین و بزرگ ترین عالم است . مانند طفلى که در رحم مادر است و آن را بزرگ ترین عالم مى پندارد.
اما وقتى انسان از دنیا رفت و به عالم ((برزخ )) وارد شد. متوجه مى شود که عالم دنیا از شکم مادر هم براى او تنگ تر بوده است ؟ در آن جا دیگر محدودیت غذایى و مکانى و زمانى ندارد؛ زیرا این محدودیتها در عالم ماده است و ((برزخ )) از جنس عالم ماده نیست .
همین طور که عالم دنیا به رحم مادر محیط است و رحم مادر نسبت به دنیا ذره اى بیش نیست . عالم ((برزخ )) هم به دنیا محیط است و در مقابل آن ، ذره اى بیش نخواهد بود.
اطلاعاتى که انسان در دنیا دارد در مقابل اطلاعاتى که در عالم ((برزخ )) به دست مى آورد اندکى بیش نخواهد بود، چیزهایى که خداوند به انسان عنایت مى کند قابل قیاس با دنیا نیست . قرآن مى فرماید:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعین جزاء بما کانوا یکسبون 
((هیچ کس نمى داند که چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمها مى گردد براى آنها نهفته شده است .))
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى گوید: خداوند مى فرماید: ((من براى بندگان صالحم نعمت هایى فراهم کرده ام که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر فکر کسى نگذشته است )).

به عبارت دیگر: عالم ((برزخ )) در واقع باطن و ملکوت دنیاست . امام صادق علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید: جایگاه ارواح پس از مرگ کجاست ؟ فرمود: ارواح تا روز قیامت در باطن زمین قرار دارند. و نیز در جواب این که کسى را به دار آویزند روحش در کجا خواهد بود؟ فرمود: در دست قابض ارواح است تا آن را به باطن زمین برساند.

تشبیه عالم برزخ به خواب

قرآن و روایات ، عالم برزخ را به عالم خواب تشبیه کرده اند: خواب را مرگ و مرگ را خواب دانسته اند با این تفاوت که خواب مدتش کوتاه تر از مرگ است .
قرآن مى فرماید: ((خداوند، ارواح را به هنگام ((مرگ )) قبض ‍ مى کند، ارواحى را هم که نمرده اند نیز به هنگام خواب مى گیرد، سپس ‍ ارواح کسانى را که مرگ آن ها را صادر کرده نگاه مى دارد و ارواح دیگرى که (باید زنده بمانند و) فرمان ادامه حیاتشان را داده به بدن هایشان تا هنگام سرآمد ((اجل و مرگ )) باز مى گرداند.
آیه با صراحت کامل بیان گر آن است که : مرگ و خواب ، از یک جنس ‍ هستند و خداوند در هر دو حال جان را مى گیرد، با این حساب که ((خواب )) چهره ضعیفى از ((مرگ )) و ((مرگ )) نمونه کاملى از ((خواب 9 است آن کس که اجلش رسیده باشد خداوند جان او را نگاه مى دارد، و آن کس که اجلش هنوز نرسیده باشد جانش را در وقت بیدارى به او باز مى گردند.
روایات نیز مرگ را به خواب تشبیه کرده اند: در این جا به ذکر چند روایت مى پردازیم .
1 - از پیامبر اسلام علیه السلام نقل شده که فرمود: ((خواب برادر مرگ است .
2 - روزى آن حضرت به اقوامش خطاب کرد و فرمود: ((اى پسران عبدالمطلب ! همانا پیشوا و رهبر جامعه به فامیلش دروغ نمى گوید. سوگند به آن کسى که مرا به راستى و پیامبرى فرستاد شما مى میرید همان طور که مى خوابید و بر انگیخته مى شوید هم چنان که بیدار مى شوید)).
3 - شخصى از امام جواد علیه السلام پرسید: ((مرگ )) چیست ؟ در پاسخ فرمود: ((همین خوابى است که هر شب سراغ شما مى آید، با این تفاوت که مدت ((مرگ )) حوادث تلخ و شیرینى که براى انسان رخ مى دهد. (پس خود را براى آن ، آماده کن .)))
4 - از امام باقر علیه السلام نقل شده : ((هر کس بخواند نفس او به آسمان صعود مى کند و روح در بدنش باقى مى ماند. در میان این دو ارتباطى ، هم چون ارتباط نور و شعاع خورشید، با خورشید است . هرگاه خداوند فرمان قبض روح آدمى را صادر کند ((روح )) دعوت او را اجابت مى کند و به سوى خدا پرواز مى نماید و هنگامى که اجازه بازگشت روح را دهد ((روح )) به تن باز مى گردد.
5 - حضرت على علیه السلام فرمود: مسلمان نباید با حالت جنابت بخوابد و جز با طهارت و بستر نرود، اگر آب نیابد تیمم کند؛ زیرا روح مؤ من به سوى خداوند متعال بالا مى رود، او را مى پذیرد و به او برکت مى دهد، هرگاه پایان عمرش فرا رسیده باشد او را در گنج هاى رحمتش ‍ قرار مى دهد! و اگر فرا نرسیده باشد او را با فرشتگان امینش به جسد باز مى گرداند.
6 - حضرت رسول علیه السلام فرمود: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا ((مردم در هوابند وقتى که مردند، بیدار مى شوند.))
از حدیث اخیر، چنین فهمیده مى شود که : عالم برزخ از یک نظر، در مقایسه با عالم آخرت یک نوع خواب است ، ولى نسبت به زندگى دنیا، یک زندگى بسیار وسیع تر از زندگى دنیا است .

فلسفه برزخ چیست ؟

فلسفه زندگى به خوبى روشن است ؛ چرا که دنیا محل کشت ، آزمایش ، پرورش و تحصیل کمالات علمى براى آخرت است . به تعبیر بعضى از آیات و روایات : دنیا مزرعه ، تجارت خانه ، دانشگاه ، میدان تمرین و یا به منزله ((عالم جنین )) براى جهان آخرت است .
آخرت هم مرکز انوار الهى ، دادگاه بزرگ حق ، محل رسیدگى به حساب اعمال و جوار قریب و رحمت خداوند است .
در این جا مى توان گفت : فلسفه عالم ((برزخ )) که در فاصله میان دنیا و آخرت قرار گرفته ، مانند فلسفه هر چیز دیگرى است که به منظور انداختن میان دو چیز، مورد استفاده قرار مى گیرد. انتقال از محیطى به محیط دیگر که از هر نظر با آن متفاوت است ، در صورتى قابل تحمل است که فاصله اى وجود داشته باشد؛ فاصله اى که بعضى از ویژگى هاى چیز اول و پاره اى از ویژگى هاى چیز دوم در آن جمع باشد.
معلوم است که قیامت براى همه انسانها در یک روز تحقق مى یابد؛ چرا که زمین و آسمان باید دگرگون شود، عالمى جدید و تو ایجاد گردد، حیات نوین انسانها در آن عالم صورت گیرد، بیان حال راهى جز این نیست که در میان دنیا و آخرت ، براى برزخى باشد و ارواح ، به مرور زمان بعد از جدا شدن از بدن هاى مادى عنصرى ، به ((برزخ )) منتقل گردند و به اصطلاح ، ((آیندگان )) به ((رفتگان )) بپیوندند، و تا پایان دنیا در آن جا جمع شوند.
پس از پایان دنیا و آغاز آخرت ، همه با هم محشور مى شوند؛ زیرا ممکن نیست که هر انسانى مستقلا براى خود قیامتى داشته باشد؛ چرا که قیامت بعد از فناى دنیا و تبدیل زمین و آسمان ها به زمین و آسمان هاى دیگر است ؟ و همه مردم ، باید براى حساب رسى اعمال در یک روز و یک سرزمین اجتماع کنند.

اثبات برزخ

یکى از مشکلات بسیار مهم دانشمندان ، اثبات برزخ و قبول زنده شدن در قبر است . و این که آیا برزخ چیست و کجا واقع است ؟ آیا مرگ تنهاست یا یک حیات و زندگى مخصوص و مرموز؟ آیا برزخ براى همه افراد جهان است یا اشخاص مخصوص ؟ آیا در برزخ چه مى گذرد و چه قضایایى واقع مى شود؟ آیا زندگى کردن و روزى خوردن در آن جا به چه صورت است ؟
از سه راه مى توانیم برزخ را ثابت کنیم . یکى از راه آیات قرآن . دیگر از راه روایات . سوّم از راه خواب هایى که خود دیده ایم یا افرادى که به آنان اعتماد داریم دیده اند و آنها را بیان کرده اند و خوابشان هم تعبیر صحیحى داشته است .

اثبات برزخ از راه آیات  

در اینجا آیات را نقل مى کنم . آیاتى که در این باره نازل شده است از این قرارند:

1- در یک جا مى فرماید: ((به آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند ولى شما (زندگى آنان را) نمى فهمید)).
2 - در جاى دیگر آمده است : ((گمان نکن کسانى که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روز مى خورند و به آن چه خدا، از جود و کرم خود به آن ها عطا کرده است شادمانند. و درباره کسانى که هنوز به آنان نپیوسته اند شادى مى کنند که ایشان نه ترسى دارند نه غمگین مى شوند و از جهت این که خداوند، نعمت و فضل خود را به آنان مى دهد و پاداش مؤ منان را ضایع نمى کند خوش حال و مسروراند)

تعریف کوتاهی از برزخ

در تعریف ((برزخ )) چنین گفته اند: فاصله بین دو چیز را ((برزخ )) مى گویند: مانند پرده اى که بین زن ها و مردها زده شود، دیوار بین دو خانه ، مرز بین دو ملک ، فاصله بین دو نهر آب یا دو دریا، کسى که بین دو نفر واقع مى شود که با هم نزاع نکنند، همه این ها را ((برزخ )) مى نامند.
((برزخ )) عالمى بین ((دنیا)) و ((آخرت )) است که آن را عالم قبر هم مى گویند: فاصله بین مرگ تا قیامت ، بین دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا برانگیخته شدن در روز قیامت را ((برزخ )) گویند.
((برزخ )) نه مربوط به دنیا است و نه مربوط به آخرت . مربوط به دنیا نیست ؛ چون زندگى آن جا مانند زندگى دنیا نمى باشد؛ زیرا روح در دوران برزخ ، در قالب مثالى نازک و هوایى نرم تر از بدن فعلى قرار مى گیرد که در آن ، جرم و تیرگى مادى و لطافت مجردات نیست . بلکه جسمى بین بدن و روح است .
عالم برزخ از نظر وسعت نسبت به دنیا، مانند دنیا نسبت به رحم مادر است بدین جهت نمى توانیم ویژگى هاى عالم برزخ را تصور کنیم ، چنان چه کودک در رحم مادر نمى تواند ویژگى هاى دنیا را بفهمد با این که به زودى به عالم دنیا وارد مى شود.
کلمه ((برزخ )) سه مورد در قرآن وجود دارد و در هر سه مورد به معناى فاصله بین دو چیز آمده است . آن موارد از این قرارند:
1- مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبقیان
خداوند، ((دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دو، فاصله اى قرار داد تا هیچ کدام از مرز و حد خود خارج نشوند)).
2- و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا
و خداوند ((بین دو دریا (دریاى شیرین و خوش گوار و دریاى شور و تلخ ) فاصله و حایلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند.))
3- و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون
((و از پشت سر آن ها (از لحظه مرگ ) تا روز قیامت و بر انگیخته شدن فاصله و برزخى قرار داده شده است .))
در این سه آیه ، ((برزخ )) به معناى فاصله بین دنیا و آخرت و بین دو دریا و دو آب آمده است :
در نهج البلاغه هم کلمه ((برزخ )) در دو مورد آمده است :
1- سلکوا فى بطون البرزخ سبیلا
حضرت على در رابطه با پادشاهان و کسانى که در دنیا داراى مقام و عزت ، اعتبار و افتخار، قدرت و شوکت بودند مى فرماید: آن ها پس از مرگ ((در درون برزخ (قبرها) خزیدند)) و زمین بر آنها مسلط شد، از گوشت هایشان خورد و از خون هایشان آشامید، در حفره هاى گورستان صبح کردند در حالتى که به صورت درختى خشک و بدون رشد بودند.
آن حضرت در این جا ((برزخ )) را به معناى قبر گرفته اند؛ چون مى فرماید: در درون ((برزخ )) آرمیدند و قبر را ((دوزخ )) نامیده است ؛ زیرا فاصله بین میت و اهل دنیا یا بین دنیا و آخرت است .
2- در رابطه با اهل ذکر مى فرماید:
فکانما اطلعموا غیوب اهل البرزخ فى طول الاقامه
خداشناسان و اهل ذکر چنان به آخرت ایمان و یقین دارند که گویا دنیا را به پایان رسانده و به آخرت وارد شده اند، امور آخرت را که دیگران از آن ها آگاه نیستند مشاهده نموده و به چشم دیده اند تا جایى که مى فرماید:
((گویا آنان از پشت دیوار این جهان سر بر آورده و بر احوال پنهان برزخیان اطلاع یافته و آن ها را مى نگرند)).