قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

چرا خداوند شیطان را آفرید؟

بسیارى مى پرسند: با این که خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب کارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، کینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان که یک موجود ویران گر و ضد تکامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاک و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .
ثانیا؛ اگر اندکى فکر کنیم خواهیم دانست که وجود شیطان ، این دشمن خطرناک نیز کمکى است به پیشرفت و تکامل انسان ها و براى آن کسانى که ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلکه پیشرفت و تکامل آنان است .

ادامه مطلب ...

ازدواج شیطان

راجع به ازدواج ابلیس که چه موقع بوده ، و با چه کسى ازدواج نموده و همسر او چگونه پیدا شده و دختر چه کسى است ؟ دو قول نقل شده :
مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد: وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید.
در نقل دیگرى آمده : ابلیس - که اسم اولى او عزازیل است - از همان اوان جوانى ، در میان قوم خود مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دختر (روحا) به اسم (لهبا) که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش ‍ به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس ‍ از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد.
پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته و آن جا هم که احتیاج به زن نداشت ، بعد از بیرون آمدن از بهشت هم ، زنى براى او به وجود نیامد.

خلقت شیطان

خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده : یک نوع در آسمان ها هستند که همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند که شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات دیگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسلیم محض ‍ پروردگار مى باشند و یک لحظه نافرمانى او را نمى کنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .
نوع دیگر؛ انسان است که خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پدید آورد و ملائکه بر او سجده کردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاک و آب به وجود آمده است .
نوع سوم ؛ نژاد جن است که خداوند ایشان را از آتش بى دود(و باد) پدید آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنین فرموده :
والجان خلقناه من قبل من نار السموم
(ما طایفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم ).
همان طور که خداوند، نخست آدم علیه السلام را خلق نمود و همسرش ‍ (حوا) را بعد از او از جنس خودش آفرید، پدر جن ها هم که (مارج ) نام داشت از آتش و سپس همسرش (مارجه ) را نیز از او خلق نمود. (مارج و مارجه ) با هم ازدواج کردند (جان ) متولد شد و فرزندان (جان ) دو طایفه شدند، یک طایفه ، همان جن ها که در میان آنان ، هم مؤمن پیدا مى شود و هم کافر؛ طایفه دوم ؛ شیاطین شدند که پدر بزرگشان (ابلیس ) مى باشد. ابلیس یکى از فرزندان جان است .

به میکرب هم شیطان مى گویند

روایات فراوانى داریم که به موجودات ریز و زیان بخش (میکرب ها) هم شیطان گفته مى شود. از آن دسته است :
1. امیر المومنین علیه السلام فرمودند: از قسمت سوراخ شده و طرف دست گیره و قسمت شکسته کوزه و ظروف دیگر آب نخورید؛ زیرا شیطان روى دست گیره و قسمت سوراخ شده ظروف لانه مى کند.
2. نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند: از طرف دست گیره و قسمت شکسته کوزه آب نخورید که شیطان هم از آن جا آب مى آشامد.
3. از قول پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى خوانیم که فرمودند: موهاى شارب (سبیل ) خود را بلند مگذارید؛ زیرا شیطان ، آن را جاى امن براى زندگى خویش قرار مى دهد، و در آن جا مخفى و پنهان مى گردد.
بعضى ها (سبیل )هاى خود را کوتاه نمى کنند، به طورى که وقت غذا خوردن و آشامیدن آب ، با غذا تماس پیدا مى کنند و آلوده مى گردند و در اثر نفى کشیدن هم ، موها مرطوب شده و جاى مناسبى براى رشد میکربها مى شوند؛ آن گاه هنگام غذا خوردن میکروب همراه غذا بلعیده شده و مرض هایى ایجاد مى کنند.
4. نیز فرمودند: دستمال آلوده به گوشت را در خانه نگذارید که جایگاه شیطان است . و همین میکرب ها بودند که حضرت ایوب علیه السلام را احاطه کرده و او را به فزع آوردند به طورى که با خدا مناجات کرد و گفت : خدایا! شیطان با بدن من تماس گرفته و مرا عذاب مى دهد. مى توان گفت شیطان در روایات فوق و قول ایوب علیه السلام همان میکرب است .

معنى شیطان

شیطان دو معنى دارد: یکى اصطلاحى ، و آن همان معنایى است که بر سر زبان مردم است . وقتى کلمه شیطان گفته مى شود، ذهن مردم متوجه آن ملعونى مى شود که رو در روى خدا ایستاد و نافرمانى کرد و در برابر آدم علیه السلام سجده نکرد.
دیگرى معنى لغوى آن است ، شیطان از (شطش ) و (شاطن ) گرفته شده و هر دو به معنى پلید، خبیث ، پست و موجودى سرکش ، متمرد و نافرمان به کار برده مى شود. به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذى و آزار دهنده گفته مى شود. هم چنین به معنى منحرف و منحرف کنند، یاغى و طاغى ، شریر و شرارت کننده ، دور بودن و دور شدن از حق و حقیقت ، دور شدن از رحمت و مغفرت الهى ، بدخوى و سخت دل ، بدجنس و بد ذات و ناپاک ، هلاک شده و هلاک شونده آمده است . این معانى و صفات در انسان باشد یا در جن ، در چهار پایان باشد یا وحوش ، خزندگان و غیره همه این ها از معانى و مصادیق شیطان است .
و فرد شاخص آن ، همان معنا و مفهوم اصطلاحى آن است که در میان مردم معروف و مشهور است و آن ابلیس و لشگریان و اعوان و انصار و یاوران او است . همان کسى که باعث بدبختى خود و آدم علیه السلام ، باعث بیرون شدن خود و آدم علیه السلام از بهشت شد.

برخى از مزاحهاى پیامبرص و امیرمؤ منان ع

روایت شده که حضرت رسول صلى علیه و آله از پشت سر بعضى از اشخاص مى آمد بطورى که او نفهمد و دستهاى مبارک خود را بر چشمان او مى گذاشت که او را امتحان کند و بدینوسیله مزاح مى نمود.
و نیز نقل شده است که آن حضرت با پسر عمویش امیر المؤ منین على علیه السلام رطب مى خورد و هسته هاى رطب را پیش حضرت على علیه السلام مى گذاشت ، پس وقتى از خوردن فارغ مى شدند، همه هسته ها در پیش حضرت
على علیه السلام بود، آن حضرت مى فرمود: یا رسول الله علیه و آله پرخور آن است که ، رطب ها و هسته ها را با هم بخورد.
و از مزاحهاى آن حضرت است که پیره زنى از انصار گفت : یا رسول الله براى من دعا کن که خدا مرا بیامرزد، آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: آیا نمى دانى که پیره زنها داخل بهشت نمى شوند؟ پیره زن فریاد کرد، پیامبر خدا صلى علیه و آله تبسم فرمود و به آن پیره زن فرمود: آیا فرمایش خدا را در قرآن نخوانده اى ؟
انا انشانا هن انشاء فجعلنا هن ابکارا عربا اترابا
یعنى ما آنها را (زنها را دوباره ) ایجاد مى کنیم و آنها را باکره مى گردانیم ، و آنها را شوهر دوست و همسال قرار مى دهیم .
و نیز روایت شده : که زنى به پیامبر اکرم (ص ) رسیده ، و حاجتى مربوط به شوهرش داشت ، حضرت فرمود: شوهر تو کیست ؟ آن زن گفت : فلانى است ، آن حضرت فرمود: آنکه در چشمش سفیدى است زن گفت : نه ، حضرت (ص ) فرمود: چرا، پس آن زن با شتاب به پیش شوهر خود رفت و در چشمش دقت مى کرد، شوهرش گفت : چه کار دارى ؟ زن گفت : پیامبر خدا(ص ) به من خبر داده که در چشم تو سفیدى است شوهرش گفت : آیا نمى بینى که سفیدى چشم من بیشتر از سیاهى آن است ؟.
و نیز نقل است ، که مردى زنى داشت که با هم نزاع و دعوا مى کردند وقتى زن دعوا را شروع مى کرد مرد، بلند مى شد و با او...
زن گفت : واى بر تو، هر وقت دعوا کنیم ، شفیعى را مى آورى که قدرت بر رد او ندارم
و روایت شده که مردى به خدمت امیر المؤ منین على علیه السلام رسید، و به او عرض کرد: زنى دارم که هر وقت به نزدیک او مى روم ، مى گوید: مرا کشتى مرا کشتى ، حضرت فرمود: او را با این کارت بکش ، گناهش به گردن من .

در هنگام جماع باسم الله بگویید تا شیطان نطفه شما شریک نشود

امام صادق علیه السلام مى فرماید: هنگامى که مرد نزدیک به زن شد و با او خلوت نمود شیطان در آن هنگام حاضر مى شود پس اگر او بسم الله گفت و نام خدا را برد، شیطان از او دور مى شود، و اگر جماع کرد و بسم الله نگفت شیطان هم با او در عمل وارد مى شود، پس عمل از هر دو سر مى زد ولى یکى است ، راوى مى گوید: (گفتم ) این به چه چیزى شناخته مى شود، حضرت فرمود: به دوستى با ما و به دشمنى علیه ما.
حلبى مى گوید امام صادق علیه السلام فرمود: مرد هنگامى که پیش ‍ عیال خود مى آید و مى ترسد که شیطان با او شریک شود (همانطور که خداى متعال در قرآن مجید مى فرماید: و شارکهم فى الاموال و الاو لاد یعنى شیطان در اموال و اولاد انسانها شرکت مى کند) بگوید: بسم الله و پناه ببرد به خدا از شر شیطان .
و امیر مؤ منان على علیه السلام فرمود: وقتى کسى از شما خواست مجامعت کند بگوید:  بسم الله و بالله اللهم جنبنى الشیطان ما رزقتنى .
سپس حضرت فرمود: اگر خداوند بچه اى به شما عطا کرد، شیطان به هیچ وجهى نمى تواند به او آسیب و ضررى برساند.
و روایت شده که در هنگام لباس بیرون آوردن از بدن و هنگام سوار شدن بر مرکب (ماشین ) و وارد شدن به منزل بسم الله بگویید و روایت شده هر امر مهمى و هر کار مهمى که با بسم الله شروع نشود ناقص خواهد ماند.

داستان بسم الله گفتن حضرت رسول (ص ) و دفع سم

در مفتاح النبوة روایت شده چون پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله اسلام را در مدینه آشکار کرد و مردم را علنا به اسلام دعوت نمود، حسد عبدالله بن ابى (رئیس منافقان ) بر پیامبر خدا شدت یافت پس آن حضرت را با اصحابش بر طعام مسمومى دعوت نمود تا او را شهید نماید پس جبرئیل نازل شد و آنچه او اراده کرده بود به حضرت خبر داد. پس وقتى بر سر سفره نشستند، پیامبر اکرم (ص ) به امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: یا على تعویذ و دعاى مفید را بر این طعام بخوان ، پس آن حضرت این دعا را خواند. بسم الله الشافى ، بسم الکافى ، بسم الله المعافى ، بسم الله الذى لایضر مع اسمه شى ء و لاداء فى الارض و لافى السماء و هو السمیع العلیم .
پس حضرت رسول صلى علیه و آله وحضرت على علیه السلام و هر که با آنها بودند از آن غذا خوردند تا سیر شدند، و سالم از سر سفره بر خواستند، پس چون عبدالله بن ابى این قضیه را مشاهده کرد، خیال کرد و غذا را مسموم نکرده ، پس با دوستان خود بر سر سفره نشستند و بقیه طعام را خوردند و همگى هلاک شدند.

گفتن بسم الله ضرر غذاها را دفع مى کند

امیرالمؤ منین على علیه السلام مى فرماید: من براى کسى که بر سر سفره بنشیند و بسم الله بگوید ضامن هستم که از (ضرر زدن ) غذا شکایت نکند، ابن کوا گفت : یا امیر المؤ منین من دیشب بسم الله گفتم و غذا خوردم در عین حال غذا به من اذیت و آزار رساند، حضرت فرمود: شاید تو چند نوع غذا خورده اى و براى بعضى بسم الله گفته اى ولى براى بعضى نگفته اى اى لکع (و در کتاب دعائم این جمله را زیاد کرده عرض کرد: بلى ، چنین است به خدا قسم اى امیر مؤ منان ) لکع به معنى پست و برده و احمق آمده ).
امیر المؤ منین على علیه السلام فرمود: من هیچ وقت دچار تخمه نشدم ، به او گفته شد چطور؟ فرمود: چون لقمه اى به دهان نگذاشتم مگر اینکه نام خدا را (بر زبان ) جارى ساختم (و بسم الله گفتم ) و باز امیر المؤ منین به کمیل فرمود: اى کمیل : هر موقع غذا خوردى بگو (بسم الله الرحمن الرحیم ) باسم الذى لایضر مع اسمه و فیه شفاء من کل الا سواء.
(به نام خداوند بخشنده مهربان ) به نام کسى (غذا خوردن را شروع مى کنم ) که با اسم و نام او هیچ ضرر و آسیبى (به من ) نمى رسد و در (نام ) نمى رسد او شفاء هر بدى و دردى است .
داود گفت : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : چگونه و چطور بسم الله بگویم ؟ حضرت فرمود: هنگامى که ظرفهاى مختلفى (سر سفره ) است براى هر ظرفى یک بسم الله بگو، عرض کردم : اگر فراموش کردم که بسم الله (براى هر کدام ) بگویم ، حضرت فرمود: میگوئى بسم الله على اوله و اخره . به نام خدا بر اولین و آخرین آنها.

خواص و فائده بسم الله بر سر سفره

حضرت رسول صله علیه و اله و سلم به حضرت على علیه السلام فرمود: یا على وقتى غذا خوردى بگو بسم الله و وقتى از غذا خوردن فارغ شدى بگو الحمدلله ، زیرا دو فرشته (موکل ) تو پیوسته براى تو حسنه و ثواب مى نویسند تا وقتى که آن غذا هضم شود.
و باز حضرت فرمود: هیچ مردى جمع نمى کند اهل و عیالش را و سفره را پهن نمى کند که در اول آن بسم الله و در آخرش الحمدالله بگوید و سفره را جمع کند مگر اینکه خدا او را بیامرزد. (یعنى هر که اول سفره بسم الله و در آخرش الحمدالله بگوید خداوند گناهان او را ببخشد و بیامرزد).
و در بحار از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که على علیه السلام مى فرمود: کسى که طعامى را بخورد، پس در اولش بسم الله و در آخرش الحمدالله بگوید خدا از آن نعمت (روز قیامت ) پرسش ‍ نکند هر چه مى خواهد باشد.
و در قرآن که خداوند مى فرماید: لتسئلن یومئذ عن النعیم شامل نعمت هاى ظاهرى مى شود ولى مشروط است به بسم الله نگفتن و الحمدالله نگفتن و اگر گفتى سئوال نشود و منافات ندارند تاءویلش در بسیارى از اخبار به ولایت ، چون ولایت از عظیم ترین نعمتها است.