قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

امام حسین (ع) در احادیث

امام حسین (ع) در مذهب شیعه از جایگاه ویژه ای بر خوردار است چهل حدیث درباره ی امام حسین (ع).

1-عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى میفرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است


2-سرزمین نجات:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.
 

ادامه مطلب ...

برخى از مزاحهاى پیامبرص و امیرمؤ منان ع

روایت شده که حضرت رسول صلى علیه و آله از پشت سر بعضى از اشخاص مى آمد بطورى که او نفهمد و دستهاى مبارک خود را بر چشمان او مى گذاشت که او را امتحان کند و بدینوسیله مزاح مى نمود.
و نیز نقل شده است که آن حضرت با پسر عمویش امیر المؤ منین على علیه السلام رطب مى خورد و هسته هاى رطب را پیش حضرت على علیه السلام مى گذاشت ، پس وقتى از خوردن فارغ مى شدند، همه هسته ها در پیش حضرت
على علیه السلام بود، آن حضرت مى فرمود: یا رسول الله علیه و آله پرخور آن است که ، رطب ها و هسته ها را با هم بخورد.
و از مزاحهاى آن حضرت است که پیره زنى از انصار گفت : یا رسول الله براى من دعا کن که خدا مرا بیامرزد، آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: آیا نمى دانى که پیره زنها داخل بهشت نمى شوند؟ پیره زن فریاد کرد، پیامبر خدا صلى علیه و آله تبسم فرمود و به آن پیره زن فرمود: آیا فرمایش خدا را در قرآن نخوانده اى ؟
انا انشانا هن انشاء فجعلنا هن ابکارا عربا اترابا
یعنى ما آنها را (زنها را دوباره ) ایجاد مى کنیم و آنها را باکره مى گردانیم ، و آنها را شوهر دوست و همسال قرار مى دهیم .
و نیز روایت شده : که زنى به پیامبر اکرم (ص ) رسیده ، و حاجتى مربوط به شوهرش داشت ، حضرت فرمود: شوهر تو کیست ؟ آن زن گفت : فلانى است ، آن حضرت فرمود: آنکه در چشمش سفیدى است زن گفت : نه ، حضرت (ص ) فرمود: چرا، پس آن زن با شتاب به پیش شوهر خود رفت و در چشمش دقت مى کرد، شوهرش گفت : چه کار دارى ؟ زن گفت : پیامبر خدا(ص ) به من خبر داده که در چشم تو سفیدى است شوهرش گفت : آیا نمى بینى که سفیدى چشم من بیشتر از سیاهى آن است ؟.
و نیز نقل است ، که مردى زنى داشت که با هم نزاع و دعوا مى کردند وقتى زن دعوا را شروع مى کرد مرد، بلند مى شد و با او...
زن گفت : واى بر تو، هر وقت دعوا کنیم ، شفیعى را مى آورى که قدرت بر رد او ندارم
و روایت شده که مردى به خدمت امیر المؤ منین على علیه السلام رسید، و به او عرض کرد: زنى دارم که هر وقت به نزدیک او مى روم ، مى گوید: مرا کشتى مرا کشتى ، حضرت فرمود: او را با این کارت بکش ، گناهش به گردن من .

در روز قیامت از چهار چیز پرسش شود

عن على قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لاتزول قدم عبد یوم القیامة ، حتى یسال عن اربع ، عن عمره فیها افناه ، و شبابه فیها ابلاه ، و عن ماله من این اکتسبه و فیها انفقه ، و عن حبنا اهل البیت ،

از على علیه السلام نقل است که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت هیچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چیز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانیده ، جوانى خود را صرف چه چیز نموده ، دارائى خود را از کجا آورده و در چه راه خرج کرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته یا نه ؟

امام صادق فرمود: من به سه کس رحم مى کنم

عن الصادق علیه السلام : انى لارحم ثلاثه و حق لهم ان یرحموا: عزیزا اصابته مذلة بعد العز، و غنى اصابته حاجة بعد الغنى ، و عالم یستخف به اهله و الجهلة
از امام صادق نقل شده که آن حضرت فرمود: من به سه کس رحم مى کنم و سزاوار است که آنها رحم شود:
1- به عزیزى که پس از عزت و احترام خوار و ذلیل شده باشد
2- به ثروتمندى که پس از ثروت و دارا بودنش محتاج شده باشد
3- به دانشمند و عالمى که خانواده اش و نادانان او را پست و خوار شمارند.
و در حدیث دیگرى آمده که آنحضرت فرمود: اکرموا عزیز اذل و غنیا افتقر و عالما ضاع فى زمان جهال
یعنى : اکرم و احترام کنید عزیزى را که ذلیل شده ، و توانگرى را که فقیر گشته و دانشمندى که در میان نادانان قرار گرفته و ضایع شده است.

از سخنان على علیه السلام پند بگیریم

اربع کلمات قالها امیرالمؤ منین علیه السلام :
1- اطع الله بقدر حاجتک الیه .
2- واعص الله بقدر طاقتک على عقوبته .
3- و اعمل لدنیاک بقدر مقامک فیها،
4- و اعمل لاخرتک بقدر بقائک فیها.
این چهار سخن از امیرالمؤ منین على علیه السلام نقل شده :
1- خدا را به اندازه نیاز و احتیاجت به او اطاعت کن
2- به اندازه اى که طاقت عذاب را دارى گناه و معصیت کن .
3- براى دنیایت به اندازه اى که در آن میمانى کار کن .
4- براى آخرتت به اندازه اى که در آن باقى خواهى ماند کار کن .
مؤ لف گوید: این روایت در المخازن کاشانى در صفحه 335 اینطور نقل شده است .
العلم اربع کلمات یعنى علم در چهار جمله است .
سئل الامام امیرالمؤ منین على علیه السلام عن العلم ؟ قال اربع کلمات 1- ان تعبدالله بقدر حاجتک الیه 2- و ان تعصیع بقدر صبرک على النار 3- و ان تعمل لدنیاک بقدر عمرک فیها 4- و ان تعمل لاخرتک بقدر بقائک فیها
ترجمه ، از امام على علیه السلام درباره علم سئوال شد، آن حضرت فرمود: علم در چهار جمله است .
1- خدا را به اندازه اى که به او احتیاج دارى عبادت کن و بقیه روایت مثل همان است که بالا ذکر شد.

کلام حضرت امیر المؤ منان که به فاطمه فرمود

در حدیث آمده است که امیرالمؤ منین علیه السلام روزى به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: حدود ده سال است که با تو زندگى مى کنم و در این مدت یک لقمه غذاى خوب با تو نخوردم ، فاطمه علیهاالسلام گریه افتاد و رفت خدمت پدر بزرگوار حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و کلام پسر عمویش را به او رساند و از فقر و ندارى به پشگاه آن حضرت شکایت کرد حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم به او فرمود: وقتى خواستى غذائى براى او بپزى تدبر و تفکر کن و غذاى خوبى براى او بپز.
فاطمه سلام الله علیها گریه نمود و عرض کرد: یا رسول الله وقتى در خانه چیزى نباشد چگونه غذاى خوب بپزم ؟ بهترین غذاى ما مشتى از آرد جوى غربال نشده است که با آب جوش پخته مى شود بدون روغن و چربى ، پس بگو فاطمه با این حال چه کند؟
جبرئیل نازل شد، و عرض کرد: یا رسول الله فاطمه گناهى ندارد و على هم راست مى گوید و تا حال لقمه خوبى نخورده زیرا هر موقع که مى خواهد غذا بخورد به فکر این آیه مى افتد کل نفس ذائقة الموت هر نفسى چشنده مرگ است ، لذا وقتى غذا به دهن مى برد که بخورد به فکر قبر و سئوال دو فرشته الهى و هول و توسهاى قیامت مى افتد، و هیچگاه مزه غذا را نمى فهمد، همانا على (ع ) در یک وادى و فاطمه در وداى دیگر است .

طلبه و دانشجویان علوم دینى سه دسته اند

قال امیر المؤ منین علیه السلام : طلبه هذا العلم على ثلاثه اصناف :
الا فاعر فوهم بصفاتهم و اعیانهم صنف منهم یتعلمون العلم للمراء و الجهل ، و صنف منهم یتعلون للاستطاله و الختل ، و صنف منهم یتعلمون للفقه و العقل .
اما صاحب المراء و الجهل ، تراه موذیا مماریا للرجال فى اندیه المقال ، و قد تسربل بالتخشع و تخلى من الورع ، فدق الله من هذا حیزومه ، و قطع منه خیشومه .
و اما صاحب الاستطاله و الختل فانه یستطیل على اشباهه من اشکاله ، و یتواضع للاغنیاء من دونهم ، فهو لحلوئهم هاضم ، و لدینه حاطم ، فاعمى الله من هذا بصره ، و قطع نت اثار العلماء اثره .
و اما صاحب الفقه و العقل ، تراه ذاکابة و حزن قد قام اللیل فى حندسه ، و قد نحنى فى برنسه ، یعمل و یخشى خائفا و جلا من کل فقیه من اخوانه فشد الله من هذا ارکانه ، و اعطاه یوم القیامة امانه .

حضرت امیرمؤ منان على علیه السلام فرمود: طالبان و دانشجویان علوم دینى و دانشمندان بر سه دسته اند، آنها را با نشانه ها و شخصیت هایشان بشناسید. یک دسته دانش را براى خودنمائى و جهالت ورزى و بحث و جدل مى آموزند.
دسته دوم براى گردن کشى و فریب دادن مردم تحصیل مى کنند.
و دسته سوم براى فهمیدن و تعقل و تدبر و براى خردمند شدن .
اما نشانه خودنما و بحث و جدل کننده و جهالت ورز این است که مى بینى مردم را اذیت و آزار مى دهد و به مجادله مى پردازد ظاهرى خدا ترس دارد ولى دلش از ورع و تقوى تهى و خالى است ، خدا کمرشان را بشکند و بینى اش را ببرد.
و اما گردنکش و عوام فریب بر همردیفان و همقطاران خود، پیش دستى و گردن فرازى مى کند و در برابر ثروتمندان فروتنى و کوچکى مى نماید، شیرینى و حلواى آنان را مى خورد و دین خود را مى فروشد، خدا از این راه چشمش را کور کند و از میان دانشمندان ریشه اش را بکند. و اما نشانه آن فقیه فهمیده و خردمند این است که او را اندوهناک و غمگین مى بینى و در تاریکى شب بکار عبادت مى پردازد در شب کلاه خود برابر حق خم شده کار مى کند و هراس دارد، از هر کس در ترس و حذر است ، مگر از برادران دینى و فقیه و فهمیده خود که با آنها انس مى گیرد، خدا از این راه او را پایدار مى کند، و در روز قیامت امانش دهد.

مسابقه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

روزى امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین (ع ) گفت :
خط من بهتر از خط تو است .
حسین : نه ، خط من بهتر است .
- حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیهاالسلام در حق ما قضاوت کند.
- مادر جان ! خط کدامیک از ما بهتر است ؟
زهراى مرضیه براى این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤ منین گذاشت و فرمود:
بروید از پدرتان بپرسید.
- پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است ؟
على علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکى از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود:
عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید.
- پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است ؟
- من درباره شما قضاوت نمى کنم ، مگر این که از جبرئیل بپرسم .
جبرئیل خدمت رسول خدا رسید عرض کرد:
یا رسول الله ! من هم در بین ایشان قضاوت نمى کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند.
اسرافیل گفت :
من نیز تا از خداوند پرسش نکنم ، قضاوت نخواهم کرد.
اسرافیل : خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین ؟
خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیهاالسلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است .
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
عزیزانم دانه هاى این گردن بند را میان شما پراکنده مى کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است .
آنگاه دانه هاى گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه هاى گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود.
جبرئیل نیز براى احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.

مرگ در چشم انداز امام حسین علیه السلام

روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و کار بر حسین علیه السلام بسیار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت دیدند برخى از یاران امام علیه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسیدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهایشان فراگرفته است . اما خود سیدالشهدا و تعدادى از خواص یارانش برخلاف آنها هر چه فشار بیشتر، و مرحله شهادت نزدیکتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سکون و آرامش بیشتر مى یابند. بعضى از این شهامت فوق العاده تعجب کرده با امام حسین اشاره کرده ، به یکدیگر مى گفتند:
به حسین نگاه کنید که ابدا از مرگ و شهادت باکى ندارد.
امام حسین علیه السلام متوجه گفتارشان شده ، فرمود:
اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگیرید! صبر و شکیبایى پیشه کنید! چون مرگ پلى است که شما را از گرفتاریها و سختیها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند.
و اما براى دشمنانتان پلى است که از قصر به زندان مى رساند. و کدامیک از شما نخواهد از یک زندان به قصر مجلل منتقل گردد.
پدرم از پیامبر صلى الله علیه و آله برایم نقل کرد، که مى فرمود:
دنیا براى مؤ منان همانند زندان و براى کافران همانند بهشت است .
و مرگ پلى است که مؤ منان را به بهشتشان ، و کافران را به جهنمشان مى رساند. آرى ، نه دروغ شنیده ایم و نه دروغ مى گویم

تولد و شهادت امام کاظم علیه السلام

حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرزند اما صادق علیه السلام در سال 128 هجرى در ابواء ، هفتم به دنیا آمد.
و در سال 183، بیست و پنجم رجب به شهادت رسید.
بعضى پنجم رجب سال 183 را گفته اند.
هنگام شهادت 55 سال داشت .
مادرش کنیزى به نام حمیده بربریه بود او را حمیده پاک نهاد مى گفتند. مدت امامت آن حضرت 35 سال بود.
و در بیست سالگى به امامت رسید.
حضرت در اواخر خلافت منصور دوانقى ، به امامت رسید پس از او پسرش ‍ مهدى ده سال حکومت کرد بعد از مهدى پسرش هادى (بنام موسى بن محمد) یک سال و یک ماه زمامدار بود.
سپس حکومت در اختیار هارون پسر محمد که مشهور به رشید بود قرار گرفت .
پانزده سال از حکومت هارون مى گذشت امام موسى بن جعفر علیه السلام در زندان سندى بن شاهک (به دستور هارون ) مسموم شد و به شهادت رسید. و در مدینة السلام (بغداد) (که اکنون کاظمین گفته مى شود) در قبرستان معروف به قبرستان قریش دفن گردید.