قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

مقصود از اسم اعظم چیست؟ چرا روایات آن را از صفات فعل مى‏دانند؟

در احادیث اسلامى وارد شده که در میان اسماى خدا، اسم اعظمى است و هرکس خدا را به آن اسم بخواند دعاى او مستجاب مى‏شود، اکنون سؤال مى‏شود که آیا واقعا، این اسم، از قبیل الفاظ است‏یا براى آن حقیقت و واقعیت دیگرى است؟ !

در پاسخ باید گفت که در میان مردم مشهور است که خدا اسمى از قبیل الفاظ به نام اسم اعظم دارد که هرگاه به آن اسم خوانده شود، دعا مستجاب مى‏شود ولى به هنگام مراجعه به اسماى لفظى، چنین اسمى را پیدا نکردند. از این جهت گفته‏اند این اسم با حروف مجهول براى ما ترکیب یافته و اگر ما بر آن دست‏یابیم، همه چیز را تحت اراده‏ى خود مى‏آوریم. البته در برخى از روایات اشاراتى به این نظر هست، چنان که وارد شده است که بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم نزدیک‏تر از سفیدى چشم به سیاهى آن است و نیز آمده است که در آیة الکرسى و اول سوره‏ى آل‏عمران، حروف اسم اعظم پخش شده است و یا در میان حروف سوره حمد موجود است و امام آن حروف را مى‏شناسد و آنها را ترکیب مى‏کند و دعاى او مستجاب مى‏شود.

و همچنین معروف است که آصف بن برخیا وزیر سلیمان نبى، از اسم اعظم اطلاع داشت و آن را بر زبان آورد و توانست تخت ملکه سبا را در کمتر از یک چشم به هم زدن، نزد سلیمان بیاورد و نیز وارد شده است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف است، خدا هفتاد و دو حرف آن را به پیامبران آموخته، ولى یکى را براى خود برگزیده است.
ولى بحثهاى علمى این نظر را رد مى‏کند، زیرا در جهان هر پدیده‏اى براى خود علت ویژه‏اى دارد و ضعف و قوت معلول بستگى به کیفیت علت از نظر قوه و ضعف دارد; هرگاه اسم اعظم از قبیل الفاظ باشد، سرانجام از دو حالت‏بیرون نیست، اگر تلفظ شود از مقوله کیف مسموع و اگر تصور شود از مقوله امور ذهنى خواهد بود، و در هر دو صورت چگونه مى‏توان گفت: کیف مسموع و یا صورت خیالى یک شیى‏ء داراى چنین قوه و قدرتى است که در جهان تحولى ایجاد مى‏کند، درحالى که خود اسم اعظم بنابر این فرض، معلول نفس و ذهن انسان است.

بنابراین اگر اسماى الهى اعم از اسم وسیع و عام، یا اسم خاص تاثیرى در آفرینش دارند، به خاطر واقعیتهاى آنها است، نه به خاطر الفاظى که از آنها حکایت مى‏کند و نه به خاطر معانى بى اثرى که از آنها در ذهن پدید مى‏آید; طبعا باید گفت مؤثر در هر چیز خدا است. از آن نظر که واقعیت این اسما را دارد، نه لفظ مسموع مؤثر بوده و نه مفاهیم محض.

از طرف دیگر خدا نوید مى‏دهد که من دعاى دعوت‏کنندگان را اجابت مى‏کنم و مى‏فرماید: «...اجیب دعوة الداع اذا دعان...» (بقره/186)، ولى مقصود آیه هر نوع دعا نیست، ولو دعایى که هنوز از اسباب طبیعى منقطع نشده و توجه کامل به خدا تحقق نیافته است، بلکه ناظر به کسى است که از هر سببى چشم بپوشد و فقط به پروردگار خود توجه کند; در این صورت با حقیقت اسمى که با درخواست او کاملا مناسب است، ارتباط پیدا مى‏کند و واقعیت، اثر خود را مى‏گذارد و دعاى او مستجاب مى‏شود و این است معنى خواندن با اسم، هرگاه او با اسمى که ارتباط برقرار کرده، اسم اعظم باشد، همه چیز از او اطاعت مى‏کند و دعاى او مستجاب مى‏شود.

این که مى‏گویند خدا اسم اعظم را به برخى از پیامبران آموزش داده، مقصود این است که راه انقطاع از غیر خدا و توجه به خدا را به روى آنان باز کرده که در همه جا با و اقعیت این اسم، ارتباط برقرار مى‏کنند و دعاى آنان مستجاب مى‏شود.
بنابر این ، روایات را باید چنین تفسیر کرد و اسماى لفظى و صور ذهنى را، اسم اسم نامید . (1)

پى‏ نوشت‏ها:
1. المیزان: 8، / 370 371.

گردآور: قفسه
نظرات 1 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 02:59 http://r-fuladi.blogfa.com

سلام
با مطالب :
- عکس های بسیار زیبا از راهپیمایی 22 بهمن 91 در قم
- 32 رسانه مطرح جهان راهپیمایی امروز را چگونه توصیف کردند؟ + نظر بی بی سی
- در قم علیه چه کسی شعار دادند؟
- بازتاب حضور 34 در رسانه های انگلیسی زبان
- ویژگی های مقام معظم رهبری از زبان هاشمی رفسنجانی
- بادامچیان: کروبی پشیمان است
در خدمتیم.
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد