چند چیز باعث خوش بختى حضرت آدم علیه السلام شد، و همان ها باعث بدبختى و
بیچارگى شیطان ملعون گردید. (محمد دورى )
نقل مى کند: علت بدبختى و بدفرجامى شیطان پنج چیز است ، در حالى که همان ها باعث
خوش بختى حضرت آدم علیه السلام شد. و آنها عبارت اند از:
1. آدم علیه السلام وقتى از درخت ممنوع شده خورد و با خدا مخالفت کرد، بعد از آن که
متوجه خلافت خود شد اقرار و اعتراف کرد به این که او و همسرش اشتباه کردند. و به خدا
عرض کردند:
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین ؛
خداوندا! ما (دو نفر) بر خود ظلم و ستم کردیم . اگر (لطف و بزرگوارى ) تو ما را
نبخشد و بر ما رحم نکنى ، هر آینه زیان کار خواهیم بود.
اما شیطان به گناهان خود اعتراف نکرد و خود را مجرم و خلاف کار ندانست و همین باعث بى
چارگى او شد.
2. آدم بعد از آن که خلاف کرد و متوجه آن شد، در برابر خداى خود، پشیمان گشت و با
عجز و التماس عذر خواهى کرد و گفت :
رب انى ظلمت نفسى انک من الغافرین ؛
خدایا، بر خود ظلم کردم ، پس مرا بیامرز و از تقصیرم بگذر. به درستى که تو از
بخشندگى - و جز تو بخشنده تر کسى را سراغ ندارم .
ولى شیطان چون خود را بى گناه مى دانست پشیمان نشد و از خداوند بزرگ عذر نخواست
.
3. آدم علیه السلام در برابر ترک اولى که مرتکب شده بود، خویشتن را سرزنش کرد و
گفت : خداوندا! من از برگشتگان هستم . اما شیطان خود را در برابر خلاف هایى که کرده
بود، سرزنش نکرد و چون خود را محق مى دانست ، گفت :
خلقتنى من نار و خلقته من طین ؛
(مرا از آش آفریدى و آدم را از خاک و گل) پس من بر او سجده نکردم .
آدم وقتى پرونده خود را سیاه یافت ، به فکر افتاد که آن را جبران کند و به حالت
اول برگرداند؛ از این رو زود توبه کرد و با شکسته نفسى در برابر خالق خود عرض
کرد:
رب اغفرلى انک خیر الغافرین ؛ رب فارحمنى انک خیر الراحمین ؛ رب فتب على انک انت
التواب الرحیم ؛
خدایا! مرا ببخش ؛ زیرا تو بهترین بخشندگانى ، خدایا! به من رحم کن ، چون تو
بهترین رحم کنندگانى ؛ خدایا! توبه مرا قبول کن ؛ به درستى که تو بسیار آمرزنده
اى .
5. آدم در حالى که خلاف مرتکب شده بود، و طبق گفته خدا که مى فرماید: از رحمت خدا
ماءیوس نشوید: ناامید نشد و دویست سال در زمین گریه کرد تا خدا توبه اش را
پذیرفت ولى شیطان بعد از گناه خویش از رحمت خدا ناامید شد. و همین یاءس و ناامیدى
بزرگترین گناهى بود که او مرتکب شد. قرآن مى فرماید:
لاتایئسوا من روح الله انه لا یایئس من روح الله الا القوم الکافرین ؛
از رحمت خدا نومید نباشید؛ چون کسى از رحمت خدا ماءیوس نمى شود مگر کافران .
از این رو بود که خداوند از روح خود در پیکر آدم دمید و او را خلیفه خویش ساخت . در
مقابل آدم شیطان بدکردار حاضر نشد که از پیشگاه با عظمت الهى عذرخواهى کند به جاى
آن ، مقابل خداى خود ایستاد و قسم خورد که تا مى تواند و قدرت دارد گناه و مخالفت
کند.
گفت : شیطان که بما اغویتنى
کرد پنهان فعل خود را آن دنى
گفت : آدم که ظلمنا نفسنا
او ز فعل خود نبد غافل چو ما
از ادب حق ، توبه تلقینش نمود
توبه اش را اجتبیناه فزود
بعد توبه گفتش :اى آدم ! نه من
آفریدم در تو این جرم و محن
نى به تقدیر قضاى من بدان
چون به وقت عذر کردى آن نهان
گفت : ترسیدم ادب بگذاشتم
گفت : من هم پاس آنت داشتم
باز آن ابلیس بحث آغاز کرد
که بدم من سرخ رو کردیم زرد
رنگ ، رنگ توست صباغم توئى
اصل جرم و آفت داغم توئى
بذر گستاخى کسوف آفتاب
شد عزازیلى ز جرئت رد باب
هم چه ابلیسى که گفت اغویتنى
تو شکستى جام ، ما را مى زنى