در روایات صحیحه آمده ، که حضرت رسول (ص ) با امام حسن مجتبى علیه السلام در
وقتیکه کودک بود شوخى و بازى مى نمود و آن حضرت زبان خود را از دهان بیرون مى
آورد و به امام حسن نشان مى داد و آن حضرت چون سرخى زبان پیامبر صلى الله علیه و
آله را مى دید خندان و شاد مى شد.
و از ابن عباس نقل شده ، که روزى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله امام حسن (ع )
را بر دوش مبارک خود سوار فرموده و راه مى رفت ، مردى امام حسن را در این
حال دیده گفت : (( رکبت نعم المرکوب ، )) چه مرکب خوبى را سوار شده اى ، حضرت
رسول (ص ) فرمود: (( نعم الراکب هو،)) او نیز خوب سوارى است .
و در اخبار آمده که روزى امام حسن علیه السلام در حالى که کودک بود به حضرت
رسول صلى الله علیه و آله گفت : اى جد بزرگوار مى خواهم که بر شترى سوار شوم
و هر طرف که مى خواهم برانم ، حضرت رسول (ص ) فرمود: چه اشکالى دارد که من شتر
تو شوم ؟ امام حسن (ع ) فرمود: بسیار عالى است ، پس حضرت او را بر دوش مبارک خود
سوار نموده ، و از این گوشه حجره به آن گوشه حجره مى رفت ، و بدین سبب آن
حضرت مسرور و خندان و شاد بود، در آن حال حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام گفت :
اى جد بزرگوار، شتران مهار دارند و شتر من مهار ندارد، حضرت
رسول (ص ) دو گیسوى مشکبار خود را به دست وى داد و فرمود: که این مویها مهار تو
باشد، پس امام حسن هر دو گیسوى آن حضرت
رسول حالت خوشى بیش ار پیش پیدا نمود باز امام حسن گفت : اى جد بزرگوار شتران
آواز و صدا برآرند و شتر من صدائى ندارد حضرت
رسول صلى الله علیه و آله و سلم شادان و خندان مانند شتران بنا کرد صدا کردن ، این
بود، مقدار اندکى از شوخیهاى آن حضرت .