قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

داستان جزیره خضراء

در داستانى که در مورد تشرف على بن فاضل مازندرانى در سال 690 هجرى در جزیره خضراء از طرق بسیار موثق نقل شده حاکى است که اقامتگاه امام قائم علیه السلام و همسران و فرزنداش در جزیره (خضراء) است اینک اصل داستان را از کتاب اثباة الهداة نقل مى کنیم :
علامه مجلسى در بحار الاءنوار از یحیى بن فضل در کتاب رسالة البحر الابیض و الجزیرة الخضراء از على بن فاضل مازندرانى مجاور نجف در حدیث بسیار طولانى چنین نقل مى کند: وارد شهرى از شهرهاى غرب (اسپانیا) شدم مرکبهائى از بلاد امام عصر(عج ) وارد آنجا شد، یکى از مسافرین آنها پیرمردى بود که چون مرا دید گفت : نام تو چیست ؟ گمان مى کنم على باشد.
گفتم : آرى ، گفت : نام پدرت چیست ؟ گویا فاضل باشد؟ گفتم : آرى ، چه خوب نام من و پدرم را مى شناسى . گفت : بدان که نام و اصل و وصف و خصوصیات ترا براى من بیان کرده اند و من تا جزیره خضراء با تو هستم . بسیار خوشحال شدم مرا با خود به دریا برد، روز شانزدهم به آب سفیدى رسیدیم ، پرسیدم اینجا کجاست ؟
گفت : بحر ابیض است و آن جزیره خضراء است که این آب سفید اطرافش ‍ را گرفته است و به حکمت خداوند چون کشتیها و وسائل نقلیه دیگر دشمنان به اینجا رسند غرق مى شوند و به آن حضرت دست نیابند. سپس ‍ وارد جزیره خضراء شدیم و رفتیم در مسجد، شخصى بنام (سید شمس ‍ الدین ) را دیدم که مى گفت : من از نوه هاى امام عصر(عج ) هستم ، پس از گفتگوئى به او گفتم : هرگز امام را دیده اى ؟ گفت : نه ولى پدرم نقل کرد که صداى امام را شنیده ام و خودش را ندیده ام و اما جدم ، هم خودش را دیده است و هم صدایش را شنیده است ، آنگاه با آن سید از شهر بیرون رفتیم و به پیرمردى رسیدیم ، از سید احوال آن پیرمرد را پرسیدم ، گفت : این کوه را مى بینى ، در وسط آن جاى خرمى است و در آن چشمه اى است و کنار چشمه ، قبه اى است و این مرد با رفیقش خادم آن قبه است ، من هر صبح جمعه مى روم آنجا خدمت امام عصر(عج ) (البته با توجه به آغاز حدیث ، خود امام را نمى بیند و صدایش را نمى شنود) و در قبه دو رکعت نماز مى خوانم و کاغذى مى یابم که در آن حکم مرافعه اى را که در هفته به من رجوع مى کنند در آن نوشته ، کاغذ را برمى دارم و هر چه در آن نوشته به آن عمل مى کنم .
ادامه مطلب ...

ده عامل برای بهشتی شدن

برای آنان که تقوا پیشه کنند نزد خدا باغ های بهشتی است که زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید همراه همسران پاکیزه و آراسته خواهند بود و از همه خوش تر خشنودی خداوند است که شامل حال آنان شده است و خداوند به حال بندگان بیناست...
برای هر هدف و مقصودی در این دنیا مقدمات و پیش نیازهایی لازم است و وقتی کسی هدفش را میگذارد که به بهشت برود بایذ مقدماتی را رعایت کند که تعدای از آن ها را که در قرآن کریم آمده است برای شما عزیزان بر می شمریم :

1- ایمان و عمل صالح:
«وَ بَشِّر الَّذِین امَنوا وعَمِلوا الصّالِحات أَنَّ لَهُم جَنات تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهار» بقره/25[به آنان که ایمان آورده و کردار شایسته دارند مژده بده که همانا برایشان باغ هایی است که زیر آنها نهرها جاری است] «وَالَّذِین امَنوا وعَمِلوا الصّالِحات أوُلئِک أَصحاب الجَنه هُم فیها خالِدون» بقره/82. چنین کسانی اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود.

ادامه مطلب ...

از لقمان حکیم بیاموزیم ...

لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد.
او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد.
اوقات فراغت خود را به سکوت و تفکر در امور جهان و معرفت حق تعالی می گذراند و برای گذراندن امور زندگی به حرفه خیاطی و یا درودگری مشغول بود. بعضی گویند لقمان بنده ای بود حبشی که از راه شبانی معیشت خود را می گذراند.

لقمان از خنده بی مورد و استهزاء دیگران پرهیز می کرد و هیچگاه اراده  خود را تسلیم خشم و هوای نفس نمی کرد. از کامیابی در دنیا مغرور و از ناکامی اندوهگین نمی شد و صبر و شکیبایی او به حدی بود که با از دست دادن چند فرزند، از سر زبونی دیدگان خود را به سرشک غم نیالود.
در اصلاح امور مردم و حل نزاع و مرافعه آنها سعی وافر داشت و هرگز به دو کس که با یکدیگر مخاصمه و منازعه یا مقاتله داشتند نگذشت، مگر آن که در میان ایشان اصلاح کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت.
ادامه مطلب ...

حضرت لوط علیه السلام و اخلاق ناپسند قوم لوط

آنگاه که ابراهیم علیه السلام از سرزمین مصر کوچ کرد، لوط نیز به همراه وی حرکت کرد، ایشان با مال فراوان و اندوخته ای بسیار از مصر خارج و به سرزمین مقدس فلسطین وارد شدند، ولی پس از مدتی به علت افزایش احشام و گوسفندان محیط فلسطین را بر خود تنگ دیدند، لذا لوط از سرزمین عموی خود ابراهیم کوچ کرد و در شهر سدوم رحل اقامت افکند. مردم سدوم دارای اخلاقی فاسد و باطنی ناپاک بودند؛ از انجام هیچ معصیتی پرهیز نمی کردند و در اعمال ناشایستی که انجام می دادند، نصیحت پذیر نبودند. این قوم در فسق و فجور و زشتی سیرت کم نظیر بودند. دزدی و راهزنی و خیانتکاری را پیشه خود ساخته بودند، بر راه هر رهگذری کمین و از هر سو به او حمله می کردند و اموالش را می ربودند. ایشان دین و آیینی نداشتند که مانع اعمال ناپسندشان شود و هرگز از ستمکاری شرمگین و سرافکنده نمی شدند، و پند هیچ واعظ و نصیحت هیچ عاقلی را گوش نمی دادند!
گویا روح قوم لوط تشنه جنایت بود و جنایات مکرر، روح عصیانگر و طبیعت ستمکار آن قوم را اقناع نمی کرد؛ دل های آنان آلوده به مفاسد بود و هر روز جنایت و عمل ناشایست تازه ای را مرتکب می شدند، تا جایی که عمل ناشایستی را که قبلاً کسی مرتکب نشده بود بر گناهان پیشین خود افزودند و به عمل نامشروع و غیر اخلاقی لواط روی آوردند. این قوم نابکار، زن ها را که خدا برای تسکین ایشان خلق کرده بود را ترک کرده و به رابطه با مردان روی آوردند. و در کمال بی شرمی این عمل ناپسند را آشکارا انجام می دادند و هرگز به فکر ترک این مفاسد نبودند بلکه بر انجام آن اصرار می ورزیدند. این قوم مردم را ناگزیر می ساختند با فاسدین همراهی کنند و آنها را به این کار دعوت می کردند و پیوسته به گمراهی خود می افزودند. آنقدر عمل زشت خود را تعقیب و تبلیغ کردند تا ارتکاب به منکرات علنی و آشکار شد، جنایات افزایش یافت و قلب آنان با گناه و فحشاء آمیخته شد.

ادامه مطلب ...

مبارزه حضرت یحیی با ازدواج نامشروع

نام حضرت یحیی در سوره‌های آل عمران، انعام، مریم و انبیأ، مجموعاً 5 بار آمده است. او یکی از پیامبران بزرگ الهی است و از جمله امتیاز این پیامبر، این است که در کودکی به مقام نبوّت رسید.
حضرت یحیی‌(علیه السلام) در سوره آل عمران به «حَصور» توصیف شده است. حَصور از حصر به معنی کسی است که از جهتی در محاصره است و طبق روایات به معنی خوداری کننده از ازدواج است. حَصور کسی است که غریزه‌ها و هوس‌های دنیایی را ترک گفته است(مرحله عالی زهد).
حضرت یحیی، پسر خاله حضرت عیسی می‌باشد و کتاب تورات حضرت موسی(علیه السلام)، کتاب حضرت یحیی(علیه السلام) می‌باشد و پیروان حضرت یحیی‌، زرتشتیان یکتاپرست هستند.
صفات و ویژگی‌های مشترک حضرت یحیی‌(علیه السلام) و حضرت عیسی‌(علیه السلام) عبارت است از: زهد فوق‌العاده، ترک ازدواج، تولد اعجاز آمیز، نسب بسیار نزدیک. خداوند در آیات 12و 13و 14و 15 سوره مریم در مورد حضرت یحیی(علیه السلام) می‌فرماید: یا یحیی خُذِ الکتاب‌َ بقوّة‌؛ ای یحیی، کتاب [تورات] را با قوّت و قدرت بگیر‌.
و آتیناه الحُکم‌َ صبیا؛ ما فرمان نبوّت و عقل و هوش و درایت را در کودکی به او دادیم‌.
حضرت یحیی‌ و حضرت عیسی‌ هر دو در کودکی به مقام نبوّت رسیدند و مفهوم اسم آنها به معنی زنده می‌باشد.
و حناناً من لَدُنا و زکاة؛ با لطف خاص خود به او رحمت و مهربانی و پاکی و پارسایی دادیم.
و کان‌َ تَقیا؛ او پرهیزگار بود.
وَ براً بوالدیهِ؛ او را نسبت به پدر و مادرش خوشرفتار و نیکوکار و پر محبّت قرار دادیم.
وَ لَم‌ْ یکن‌ْ جباراً عصیاً؛ او مردی ستمگر و معصیت‌کار و آلوده به گناه نبود. به خاطر این صفات (رحمت و محبت نسبت به بندگان، پرهیزگار بودن، خوش رفتار و نیکوکار بودن نسبت به پدر و مادر و …) است که خداوند در مورد حضرت یحیی‌(علیه السلام) می‌فرماید:

ادامه مطلب ...

کار عجیب دختر نمرود

نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه می‌کردند. دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید که ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است. دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است که آتش تو را نمی‌سوزاند؟
حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی که به ذکر خداوند گویا باشد و قلبی که معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد. دختر نمرود گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم.حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: بگو لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله و داخل آتش بشو . دختر نمرود این جملات را گفت و پا در آتش نهاد و خود را نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) رساند و در حضورش ایمان آورد و به سلامت به جانب پدرش برگشت.
نمرود با دیدن این منظره تعجب کرد و در عین حال به خاطر ترس از مملکتش دختر را از راه موعظه و نصیحت نزد خود خواند ولی حرف نمرود در دختر اثر نکرد و دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ بکشند. خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بگیر بنده مرا . جبرییل رعضه را از آن مهلکه رهانید و نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) آورد. رعضه در تمام مشقت‌ها با حضرت ابراهیم(علیه السلام) همراه بود تا آن که حضرت او را به همسری یکی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود که همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند.

منبع: خزینه الجواهر، ص663 .

وقتی خدا بخواهد، می شود

حضرت زکر‌یا، از سلسله‌‌ انبیای ابراهیمی‌ است و در قرآن کر‌یم همتای سا‌یر پیامبران ابراهیمی ‌به هدا‌یت خاص، صلاح و فضیلت جهانی موصوف شده است.(1)
مقصود از صلاحِ مزبور، صالح بودن گوهر وجودی است، نه صرف داشتن عمل صالح، ز‌یرا در فرهنگ قرآن، بین عمل صالح داشتن، و صالح بودن گوهر ذات، فرق وافر است. قرآن درباره‌‌ صلاح وجودی زکر‌یا ‌(علیه‎السلام) می‎فرما‌ید: "و ‌زکر‌یا و ‌یحیی و عیسی و الیاس کلٌّ من الصالحین.(2)
در قرآن کریم، حضرت زکر‌یا به عنوان بنده‌‌ خاص الهی که با رحمت و‌یژه حقّ قر‌ین است، نام برده شد: "ذکر رحمت ربّک عبده زکر‌یا.(3)
مر‌یم‌(علیهاالسلام) که صَفْوه‌ی‌ خداست و ‌تطهیر مخصوص الهی نصیب وی شد، پاسی از ‌عمر ‌پر‌برکت خود را تحت کفالت زکر‌یا‌(علیه‎السلام) گذراند، که ا‌ین تکفّل نیز به مَدَد غیبی و عنا‌یت خاص الهی به زکر‌یا‌(علیه‎السلام) سپرده شد و خداوند با لطف مخصوصِ خو‌یش به نزاع و تخاصم طرفداران و ‌داوطلبان کفالتِ مر‌یم‌(علیهاالسلام) خاتمه داد و حضرت زکر‌یا ‌را کفیل مر‌یم قرار داد: "و ما کنت لد‌یهم اذ ‌یلقون اقلامهم ا‌یهم ‌یکفل مر‌یم و ما کنت لد‌یهم اذ ‌یختصمون"(4)، "فتقبّلها ربُّها بقبول حسنٍ و انبتها نباتاً حسناً و کفَّلها زکر‌یا.(5)
حضور رزقْ بدون توسّل به اسبابِ عادی، خَرقِ عادت است که از کرامات اولیا محسوب می‌گردد، از این رو مر‌یم در پاسخ زکر‌یا‌(علیهماالسلام) که ا‌ین روزی از کجا برای تو مُیسّر شده است؟ گفت: آن روزی از نزد خداوند است، تحقیقاً خداوند هر کس را بخواهد بدون محاسبه‌های عادی روزی می‌دهد: "قال ‌یا مر‌یم انّی لک هذا قالت هو من عندالله انّ الله ‌یرزق من ‌یشاء بغیر حساب.

ادامه مطلب ...

و‌یژگی‎های حضرت ‌یحیی(علیه‎السلام)

حضرت ‌یحیی از سلسله‌ی‌ انبیای ابراهیمی(علیهم‎السلام) بشمار می‌آ‌ید و گذشته از اتّصاف به اوصاف نبوّت عامّ از و‌یژگی‎های نبوّت خاص برخوردار بود، که قرآن کر‌یم به هر دو بخش آن اشاره می‌کند. حضرت ‌یحیی‌(علیه‎السلام) جزو سالکان بوده است، به عنوان رسمی‌تر‌ین صراط معرّفی شد و پیامبر گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) مأمور‌یت ‌یافت که همان راه را ادامه دهد و به همان هدا‌یت پیشگامانِ رهبری اقتدا کند، نه به خود آنان. البته فرق وافر است بین آن که هدا‌یت الهی که نصیب پیامبران پیشین شده است، اُسُوه خاتم انبیاء‌(صلی الله علیه و آله) قرار گیرد، ‌یا خود آنان مقتدای وی شوند، که اوّلی صواب است نه دومی.

اوصاف نبوّت خاص، که ‌یا در خصوص حضرت ‌یحیی(علیه‎السلام) وارد شده و ‌یا درباره ‌یحیی و عیسی ‌(علیهماالسلام) که در برخی از کمال‎های معنوی شر‌یک همند، چنین است:
1ـ نام‌گذاری وی از طرف خدا بود و نام او هم بی‌سابقه بود. ‌یعنی خداوند شخصاً سِمَت تسمیه‌ی‌ وی را بر عهده گرفت و بر او نامی غیر مسبوق نهاد، زیرا تا آن زمان کسی ‌یحیی نامیده نشده بود. پس هر کس بعد از آن به ا‌ین نام موسوم گردد، به وی کرده اقتدا است: "‌یا ‌زکر‌یا انّا نبشّرک بغلامٍ اسمه ‌یحیی لم ‌نجعل له من قبل سمیاً.(1)

ادامه مطلب ...

شباهت‎های بین حضرت یحیی و حضرت عیسی (علیهماالسلام)

برای حضرت یحیی و حضرت عیسی(علیهماالسلام) شباهت هایی ذکر شده که در این مطلب آنها را ذکر می کنیم: اول: فارابی در کتاب "الملّة" از د‌یگران نقل می‌کند: سبب نامگذاری ‌یحیی به ا‌ین نام، که نشانه حیات‎بخشی است، آن است که ما‌یه‌ی‌ حیات و زندگیِ زهدان مادرِ نازا و عقیم شد. راو‌یان خبر چنین آورده‌اند: مر‌یم(علیهاالسلام) دختر خاله‌ی‌ ‌یحیی‌(علیه‎السلام) بود، حضرت ‌یحیی شش ماه از حضرت عیسی(علیه‎السلام) بزرگتر بود و سبب قتل و شهادت ‌یحیی(علیه‎السلام) ا‌ین شد که به خواسته پادشاه عصر خود فتوا نداد. وی قبل از رفع حضرت عیسی(علیه‎السلام) به ‌آسمان شهید شد. گفته شد: چهار نفر در دوران کودکی به نبوت راه ‌یافتند: ‌یوسف، سلیمان، ‌یحیی و عیسی (علیهم‎السلام). (1) البته صحت و سقم چنین گزارش‎ها‌یی بر عهده‌ی‌ ناقلان آنهاست و اثبات نبوّت مصطلح برای همه ‌یادشدگان آسان نیست.
دوم: حضرت مسیح و ‌یحیی(علیهماالسلام) دو مولودی بودند که در اِرهاصْها و کرامت‎های بعد از تولّد سهیم و مشارک بودند؛ ‌یعنی هم نحوه‌ی‌ ولادت آنان، هم خود آنان، هم اوصاف برجسته آنها، همتای هم است که اجمال آن بدین قرار است:

الف: همانگونه که پدر و مادر ‌یحیی فاقد شرا‌یط عادیِ پدر و مادر شدن بودند، مادر حضرت مسیح نیز واجد شرا‌یط عادی مادر شدن نبود.
ب: همان طور که فرشتگان از رهگذر غیب مژده‌ی‌ تولد ‌یحیی را به زکر‌یا(علیهماالسلام) داده‌اند و اصلاح امر همسر زکر‌یا(مادر ‌یحیی) را از راه باطن به عهده گرفتند، بشارت میلاد مسیح به مر‌یم (علیهماالسلام) و اصلاح باطنی امر او نیز ا‌ین چنین بوده است.
ج: همانگونه که زکر‌یا سه روز از کلام عادی محروم شد و تنها به ذکر و مناجات و تسبیح خداوند بسنده کرد، مر‌یم نیز بعد از تولّد عیسی مأمور به صوم صَمْت شد و ‌یاد و نام خدا تنها انیس وی بود و با کسی سخن نمی‌گفت.

ادامه مطلب ...

چرا به حضرت سلیمان‌ اوّاب گویند؟

هیچ کمالی برای انسان بهتر از شناخت جا‌یگاه خود در نظام هستی، نیست، و جا‌یگاه انسان همان بندگی و‌ عبود‌یت است نه ادعای کبریایی، چنانکه رتبه خداوند سبحان همان ربوبیت اوست، از این رو برای انسان همین فخر بس که مولای او، وی را به عنوان عبد صالح بستا‌ید، چنانکه درباره‌‌ حضرت سلیمان فرمود: "و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد انه اوّاب."(1) دلیل بنده‌‌ صالح بودن سلیمان نیز ا‌ین است که او، "اوّاب" است و مکرر به مولای خود رجوع می‌کند.
بنابر این، هم پدر(حضرت داود) اوّاب است: "و اذکر عبدنا داود ذا الأید إنّه أوّاب"(2)، و هم فرزند(سلیمان) و ‌سلسله جلیله آنها سلسله‌‌ اوّابین است. ‌یعنی آنان کاری را بدون رجوع الی الله انجام نمی‌دهند. اگر برای آن کار دستور ‌یافتند انجام می‎دهند و توفیق انجام را هم از‌ جانب خدای سبحان می‌دانند، از ‌این رو ‌آنان می‎توانند بگویند: "إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین"(3)، بدین جهت از فضا‌یل خود چنین سخن می‎گو‌یند: " الحمدلله الّذی فضلنا علی کثیر ‌من عباده المؤمنین"(4) آنان همه‌‌ نعمتها را از خدا می‌دانند و زبانشان هم به انعام الهی گو‌یاست.
ا‌ین دو مطلب را قرآن کر‌یم آورده است که اولاً: هر نعمتی که به شما رسیده است، از جانب خداست: "و ما بکم من نعمةٍ فمن الله"(5) و ثانیاً آثار تنعّم در افعال و اقوال شما ظاهر باشد: "و اما بنعمة ربک فحدِّث"(6)؛ نه تنها معتقد باش که نعمت از جانب خداست، بلکه به زبان هم بیاور و تنها از متنعم سخن نگو بلکه از منعم بودن خدا هم حد‌یث کن. نگو: عالمم، متمکنّم، بلکه بگو: خدا را شکر که عالمم کرد، تمکینم داد و ... .
کسی که فقط نعمت را می‎بیند د‌ید مادّی دارد. اما کسی که منعم را می‎بیند، بینشی الهی دارد.

پی‎نوشت‎ها:
1- سوره‌ ص، آیه‌‌ 30.
2- سوره‌‌ ص، آیه‌‌ 17.
3- سوره‌‌ انعام، آیه‌‌ 162.
4- سوره‌ نمل، آیه‌‌ 15.
5- سوره‌‌ نحل، آیه‌‌ 53.
6- سوره‌ ضحی، آیه‌‌ 11.
برگرفته از کتاب سیره پیامبران در قرآن، آیة الله جوادی آملی