
آی نرگس ها! شما با قامتی به هیبت فریاد، داغ هزاران جگر گوشه بر دل، چادر بر سر، با دل های شش گوشه تان در ساخل زیبا، طوفانی آفریدید که همه کبوتران، بی تابی کردند و چون چادرتان کفتتان گشت به فردای خود فهماندید که باید آزاد زیست و آزادگی را آموخت و ایت غفت، عصمت و عزت را به یاد سپرد و کامل بود چون مروارید و عاشق بود چون پرورانه ها!...
در ابتدا از خودتان بگوئید؟زهرا حسین زاده، فرزند علی اصغر متولد فروردین 1321، تحصیلات را در تهران به پایان رساندم. در کلاس نهم، دوره بهیاری خواندم و به علت علاقه ای که داشتم در رشته
پرستاری لیسانس گرفتم. به لطف پروردگار درخانواده ای متعهد به دنیا آمدم. دو خواهر بودیم مادرم خانه دار و بسیار فداکار بود. پدرم هینطور کارمند وزارت ارشاد بود. در سال 45 ازدواج کردم و ثمره آن یک دختر است که هم خودش و هم همسرش پزشک هستند. بعنوان
پرستار در 11 عملیات حضور داشته و مجرمین را مداوا می کردم.
فالیتهای قبل از انقلابتان چه قبل از تشریف فرمائی امام (ره) و چه بعد از آن چه بود؟در آن زمان با استفاده از رهنمودهای امام (ره) از طریق اعلامیه ها مطلع می شدم و در اکثر راهپیمایی ها شرکت می کردم.
از فعالیت هایتان در زمان دفاع مقدس صحبت کنبد. اقداماتتان در آن زمان چه بود؟زمانی که آمریکا از جنگ داخلی نتیجه نگرفت با ایجاد تحریم اقتصادی و رواج گرانی سعی در تغییر نگرش مردم داشت. ولی ما در مقابل این توطئه ها می ایستادیم و می گفتیم ما برای غذا و مسکن انقلای نکرده ایم بلکه برای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی انتقلاب کرده ایم. هنگامی که جنگ شروع شد، خانواده جوانان را ابراهیم وار به قتلگاه می فرستادند تا دین زنده بماند و شرافت و مملکت از بین نرود چون اکثرا اولاد ذکور به جبهه ها اغزام می شدند و من نه پسری داشتم و نه برادری، بنابراین مدرک
پرستاری سعادتی بود که توفیق خدمت به رزمنده های اسلام و محرومین را داشته باشیم.
از خاطراتتان از اعزام ها و حضورتان در جبهه برایمان صحبت کنید.در آبادان هتلی بود که تبدیل به بیمارستان شده بود. 12نفر به عنوان پزشک و
پرستار در آنجا مشغول بودیم. در آن روزها یادم هست به علت اینکه در اطلق عمل لباسم خونی شده بود و با وجود اینکه خوابگاه با اطاقعمل فاصله چندانی نداشت ولی به مدت 5 روز نتوانستم لباسم را عوض کنم فقط در هنگام نماز لباس خونیم را عوض می کردم. روزی یکی از خانم ها برای تلفن به اهواز رفته بود موقع بازگشت خربزه ای برای گروه اعزامی خریده بود با وجود اینکه حسرت میوه را به دل داشتیم ولی به قدری سرمان شلوغ بود که فرصت نکردیم از آن خربزه بخوریم تا اینکه خربزه فاسد شد و دورش انداختیم.
از روحیه رزمندگان اسلام برایمان بگویید:شب قبل از پیروزی خرمشهر، ساعت 3شب فرصت کردم و در گوشه ای از راهرو دعای توسل را با دلی شکسته خوندام. با امید خوابیدم و نذر کردم اولین نفری باشم که شیرینی در بین رزمنده ها پخش کنم. فردای آن روز خرمشهر آزاد شد. رزمندگان شادی می کردند و من هم با دوربینم این لحظه ها را شکار می کردم صبح ساعت 8 از راننده خواستم برای ادای نذرم شیرینی بگیرد. می گفت اصلا شیرینی در قنادی ها نمانده بالاخره هر طور بود شیرینی تهیه کردیم و بین رزمندگان پخش نمودیم. رزمنده های مجروحی که شاهد اعمال ما بودند، بعد از رفتنشان نامه هایی می نوشتند که چکیده آن اینگونه است: شما فرشته اید، زمینی نیستید. شما زینب وار ایثار می کنید ما فکر می کردیم کار بزرگی می کنیم اما کار ما در مقابل شما هیچ است... البته مجروحی دیگر می گفت: من فکر می کردم اینجا که زخمی هستم غریبم، اما با وجود
پرستارهای مادرانه شما ما احساس غربت نمی کنیم.
با آرزوی توفیق و سربلندی برای این خواهد گرامی
منبع:
قفسه
بسم رب الحسین (ع)
با سلام و ادب وب شما تنها ترین وبی هستش که ازش خوشم اومده - پست های مذهبی اون فوق العاده هستش یعنی یه شاهکاره ولی بعضی از پست ها که گرایشی به سیاست داره خوب نیست البته از نظر من سلیقه هرکس برا خودش محترمه
یا حق و التماس دعای فراوان
سلام و خسته نباشی وبلاگ بسیار زیبایی دارید و با محتوا لطفا اگر امکانش وجود داره با ما تبادل لینک کنید
؟؟؟
معیار شما برای انتخاب چیست؟؟؟
لطفا پاسخ دهید ...
کاملا آزاد
حالا نوبت شماست...
حزب الله
سلام ودرود برآقا امام زمان(عج) وکمک کنندگان ظهورش از طرف مدیریت وبلاگ ایران نوجوان ورود شما را به وبلاگم خوش http://irannojavan.blogfa.com آمد می گوییم و ممنون میشوم از اینکه سری به مابزنیدمن هم از وبلاگ و سایت زیبای شما دیدن کردم وبلاگ تون خیلی قشنگه اگر میشود من را هم بااسم (سرزمین امام زمان عج) لینک کنید اگر مطلب توپی هم داشتید که لازم وضروری بود میتوانید برای من ارسال کنید تا در وبلاگم نشان دهم تا عاشقان حضرت مهدی عج از ان استفاده کننددر ضمن خبر دهید تا لینک تان کنم ایمیلتان راهم برایم بفرستید
میرویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم، عنوان وبلاگ ماست
تو این وب سعی کردیم حرف هامون رو اسنک وار...دیگه چیزی نمیگم خودتون باید ببینید!
وب جالب و با ارزشی دارید واسه همین آماده مبادله کالا به کلاییم
اگرم که لینکمون نکردید، زیر سیبیلی ردمون نکنید، حداقل یه بارم که شده یه سری به ما بزنید، تا خدایی نکرده پشت سرتون حرف در نیارن، که فلانی آره و اینا...
اما نه جدا از شوخی لینکمون کنید تا مام شما رو لینک کنیم
پس خبر از شما
صــــلوات
سلام، از شما دوست بصیر و همرزممان در عرصه مجازی دعوت میکنیم در(تریبون آزاد) سایت فاطمیون با موضوع انتخابات شرکت فرمایید.
http://www.fatemiyon.ir/index.php/1389-08-30-20-02-44/1390-07-28-18-07-41/5611-1390-11-28-20-32-21