
موبایلش در اتوبوس به صدا در می آید. صدای نوحهای است جدید و مدرن. اتوبوس آن قدر شلوغ و افراد بههم چسبیده هستند که بتوانم ببینم عکس صفحه موبایل زنی برهنه را نشان می دهد؛ اما آهنگ موبایل که حکایت دیگری دارد!
در خیابان میرداماد دو جوان پشت 206 با سر و وضعی آنچنانی صدای ضبط ماشین را زیاد کردهاند و به آهنگی گوش میدهند که مدام تکرار می کند: حسین ... حسین ... حسین..
بزرگان مجلس، پیرمردها پیرزنهای کوچه و خیابان با دیدن این صحنهها سری با ناراحتی تکان میدهند و زیر لب میگویند: آخرالزمانه والله! زمان ما کی از این چیزا بود؟! مدیر هیات از خانمها میخواهد که حجابشان را رعایت کنند و مردان هم با خلوص بیشتری زنجیر بزنند تا خواهران خودشان خجالت بکشند و در این شبها اصلاح!! شوند! نیروی انتظامی، نصب شمایل ائمه و اولیا را در تکایا و هیأتهای مذهبی ممنوع اعلام میکند. عالم دینی در برنامهی صبحگاهی تلویزیون میگوید اگر شمایلها رواج پیدا کنند، مردم وقتی نام حسین (ع) را میشنوند، بهجای اینکه به عدالتخواهی او بیندیشند، تصویرش را با چشمانی زیبا و ابروانی کشیده به یاد میآورند؛ این، حقیقتِ
امام
حسین نیست.
نگاهی دورکیم وار به عاشورا
به تعریف دورکیم، واقعیت اجتماعی هر شیوه عمل ثابت یا ناثابتی است که
بتواند بر فرد یک نوع الزام خارجی را تحمیل کند.او میگوید: پدیدههای
اجتماعی"واقعیتهای اجتماعی"اند و همین واقعیتهای اجتماعی اند که موضوع
جامعه شناسی را تشکیل می دهند. دورکیم میگوید یکی از عناصر عمده یکپارچگی
پهنه میدان عمل اعضای گروه باهم است. مثلا اشتراک در آیین های مذهبی اعضای
گروههای مذهبی را فعالیتهای مشترک پیوند می دهند.
دروکیم به حضور جامعه درون فرد اعتقاد داشت و دین یکی از نیروهایی است که
درون افراد احساس الزام اخلاقی به هواداران از درخواست های جامعه ایجاد می
کند.دین یک پدیده سراسر درونی و وسیله ای است که انسانها را بهم پیوند
میدهد دورکیم به دنبال وحدت دادن به انسانها از طریق یک اخلاق درونی
مدنی نوین است او برای دین چهار کارکرد "انظباطبخش"، "انسجامبخش"،
"حیاتبخش" و "خوشبختیبخش" قائل است.
تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می آورد و بدینسان پیوندهای مشترکشان را
دوباره تصدیق می کند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم میبخشد.
پدر و مادر، ما متهمیم؟
به بحث خودمان برگردیم و از این گفته های جالب اما خشک کمی فاصله بگیریم.
آیا این اقدامات تازه جوانان انسجام جامعه را برهم می زند؟ و آیا پیگیری
آیینهای به همان شیوه قدما خود عامل وحدت است؟ با چنین کاری اصلا میتوان
مو به مو همان مراسمی را که پدرانمان برای اباعبدالله برگزار می کردند را
اجرا کرد؟!
به نظر من آیینهای نویی که وارد سنتهای آیینهای مذهبی ما میشود شاید در
کوتاه مدت انسجام سنتی جامعه را برهم بزند، اما یادمان باشد در طول تاریخ
هیچ دورهای چون عصر مدرن انسان به دنبال اهمیت دادن بیشتر به فرم نیست.
امروز محتوا اهمیت چندانی ندارد. برای پرداختن به محتوا باید اندیشید، اما
انسان مدرن خود در بحران اندیشه گذار از جامعه سنتی به مدرن و از مدرن به
پستمدرن گیر افتاده است.
با این وضع در بلند مدت تمام آیینهای جدیدی را که ما با خود به عاشورا می
آوریم میتواند به وسیله آیندگان پذیرفته شود و خود اجباری بپذیرد برای
پذیرفته شدن. حالا دیگر مهم نیست که در کربلا واقعا چه اتقاقی افتاده است.
مهم این است که در جامعه آن را چطور ارائه کنی که همه فهم باشد. این گونه
است که روشنفکران مذهبی ما _به حق البته_ در کتابهایشان سعی در ارائه
تصویری نزدیکتر به حقیقت عاشورا میکنند و اعمال عامه در این آیین مذهبی را
(که حالا شباهتهای زیادی با کارناوالهای غربی پیدا کرده) به سخره می
گیرند و محکوم میکنند.
آیین ها وامانده در گذار به جهانی شدن
همه اینها به این برمیگردد که یک پای در سنت و یک پای دیگر در مدرنیته
داریم. "سنت گرایی خود پدیده ای مدرن است" و مدرنیسم قلب تپنده جهانی شدن و
ارتباط، عامل زاینده جهانی شدن دنیایی که هر آن تعاملات فرهنگی الگوها و
خواستهای نامحدود و متنوع تاثیرگذاری را به جامعه مان تزریق می کند. حال
چرا نباید انتظار شیوه های مدرن عزاداری در محله مان را داشته باشیم؟!
اینجاست که سنتیترین باورهایمان را با مدرنترین ابزار فریاد میزنیم.
(نگاهی به امکانات صوتی تکایا بیندازید؛ اصلا خود ما هم گاهی اگر امکانات
صوتی هیاتی خوب نباشد پای رفتن به آنجا را نداریم) غافل از آنکه هرکدام در
قلمرو و فضای فرهنگی خاص خود می تواند تاثیرگذار باشد
اینجاست که سنتیترین باورهایمان را با مدرنترین ابزار فریاد میزنیم.
(نگاهی به امکانات صوتی تکایا بیندازید؛ اصلا خود ما هم گاهی اگر امکانات
صوتی هیاتی خوب نباشد پای رفتن به آنجا را نداری) غافل از آنکه هرکدام در
قلمرو و فضای فرهنگی خاص خود می تواند تاثیرگذار باشد.
یکی از ویژگیهای فرهنگ جهانی شده شاید سهلپذیری و راحتیاش باشد. امری که
جذابتر از الگوهای محلی و سنتی جلوهاش میدهد. اینجاست که ارتباط تعامل
میآفریند و تعامل تنوع و لذت.
حال چرا نباید انتظار داشته باشیم که مداح شبهای محرم ما برای بیشتر شدن
قدرت جمعی که زیر منبر او جمع میشوند از شیوههای نوین استفاده نکند؟! چرا
نباید خوانندهای که از چشم و برو روی حضرت اباالفضل میخواند، یک میلیون
کاستش به فروش نرسد؟! دقیقا به خاطر همین افراط در توجه به فرم است که
محتوا از بین میرود و مراجع تقلید از تقبیح اقدامات برخی از مداحان
میگویند. زیرا عامه نه برای گوش دادن به صحبتهای به اصطلاح محتواگونه
عالمان دین که به خاطر شکل و فرم ارائه نوحه به هیات می روند تازه آن موقع
می توانند اشکی بریزند و دلی هم سبک کنند؛ ولی گوش دادن به حرفهای عالمان
دین خود مخی میخواهد برای تفکر که آنها ترجیح میدهند زیاد خستهاش نکنند.
این گونه است که ما بارها میشنویم که میگویند:«من امشب به فلان هیات
میروم چون فلان مداح آنجا میخواند
میخواهم بگویم که دیگر این تقدس ذاتی پدیدههای دینی نیست که موجب
یکپارچگی اجتماعی میشود، بلکه این فرم ارائه حتی از محتوا هم به مراتب
مهمتر است زیرا تو با فرمی جذاب میتوانی افراد بیشتری را سوی خود جلب کنی!
مهم واقعیت اجتماعی عاشوراست!
اما این امر وجهی منفی و مخربی هم دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت و آن
اینکه این مراسم مذهبی در افراد درونی شده است. این درونی شدن آیینها خود
در شکل گیری عقاید مخفی در جامعه نقش موثری را ایفا میکند. این گونه است
که افراد با جمع اطراف همراه میشوند و حتی در کنشهایی چون گریهکردن،
زنجیر زدن، برپایی نماز جماعت ظهر عاشورا و ... شرکت میکنند. اما خلوت
درونشان آن کار دیگر میکند و همین خلوت درون است که خود شاید عامل
شکلگیری فرمهای جدید و جذاب در یکپارچگی جامعه باشد(چیزی که در نگاه
بسیاری بدعت تلقی می شود) چون انرژی جمع شده درون افراد باید به گونه ای
تخلیه شود اما همه کس لزوما به تخلیه یک شکل و تکرار آن اعتقادی ندارد. پس
با زیرکی تمام به تدریج جریان جدید را در آیین های مذهبی راه میاندازند
چون باز هم تاکید میکنم برای او مهم واقعهای که اتفاق افتاده نیست! مهم
تخلیه انرژی جامعه است و اینکه افراد در جمع احساس "بودن" کنند. اینجاست که
جای موسیقی یک خطی ”تکنو" و صدای داپس... داپس... داپس... در ماشینها
را نوای تک خطی حسین ... حسین ... حسین ... میگیرد و این نیاز به
گونهای دیگر ارضا میشود. متاسفم که این را می گویم. اما مهم ارضای نیاز
است حال میخواهد خواننده آهنگ، اشعار شیطانپرستی بخواند یا آنکه مداح
مدرن این ور آب خودمان باشد که از عشق به حسین سینه چاک کند و قربان
ابروهای مشکی و کمانی حضرت ابوالفضل برود.
حالا دیگر مهم نیست که در کربلا واقعا چه اتقاقی افتاده است. مهم این است
که در جامعه آن را چطور ارائه کنی که همه فهم باشد. این گونه است که
روشنفکران مذهبی ما _به حق البته_ در کتابهایشان سعی در ارائه تصویری
نزدیکتر به حقیقت عاشورا میکنند و اعمال عامه در این آیین مذهبی را که
حالا شباهتهای زیادی با کارناوالهای غربی پیدا کرده به سخره می گیرند و
محکوم میکنند
با این همه عاشورا واقعیتی است اجتماعی و من فکرمی کنم _فارغ از اینکه چقدر
جامعه دینی ما برای آن ارزش قائل است _ ماندگار خواهد ماند. زیرا درآن
تنها واقعه کربلا و اتفاقاتی که برای
امام
حسین(ع) افتاده است رانمیتوان
دید. این نوع واقعیتها ریشه در تاریخ چند هزارساله ما دارد.با فرمهای
جدید عزاداری و سوء استفادههایی که هرکسی و هر حکومتی ممکن است از آن
بکند، هم از بین نمیرود. نام حسین و حرکت او و همچنین واقعتی که این نام
در جامعه امروز و هر روز ایران پیدا کرده است را نمی توانیم نادیده بگیریم.
منبع: تبیان
سلام رفیق با ما تبادل لینک میکنی؟ یاعلی
در حال به علت ازدیاد لینک ها این امکان را نداریم
سلام با ارزوی قبولی عزاداری ها
یه تیکه سنگ ویه ایران ویه فردوس
منتظرتونم
سلام مرسی حتما
مردم اندر حسرت فهم درست!
افسوس که حسین امروز هم مظلوم است. مظلوم ظلم جهل. قدرش را نشناختند. و ما قدروا الله حق قدره
راهی که می رویم محفل عزایش را به کارناوال تبدیل خواهد کرد
و راهش باز هم منقطع خواهد شد
عاشورا یک واقعه ی تاریخی نیست که خاتمه یافته باشد
عاشورا یک آغاز است. نهضت حسین از عاشورا شروع و تا ابد ادامهدارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
.
.
.
سلام
حسین ذوق سرایش به من بخشید. قطعه ای از دل جوشید و بر زبان جاری شد. نظرتان در رفع نواقصش مدد خواهد کرد.
التماس دعا