قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

شما زنده باشید

شما زنده باشید   ghafase.blogsky.com
یک بار در یک مسافرتى که من داشتم ، بعد از این که سخنرانى امام تمام شد خواستم بروم ماشین سوار شوم ، پاسدارها که ایستاده بودند تا مردم نیایند نزدیک ، من دیدم یک خانمى از پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف مى زند، من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه مى گوید؟ وقتى آمد جلو گفت :
به امام از قول من بگو بچه ام دست دشمن اسیر بود و اخیرا به من خبر دادند او را شهید کرده اند، از قول من به امام بگو فداى سرتان ، شما زنده باشید، من حاضرم بچه هاى دیگرم نیز در این راه شهید شوند. وقتى آمدم تهران رفتم خدمت امام ، در ملاقات با ایشان فراموش کردم این نکته را بگویم ، بعد که آمدم بیرون و به یادم آمد، به خودم گفتم : سزاوار نیست این پیغام مادر شهید را من نرسانم . به آن برادرهایى که در بیت بودند، گفتم ، من یک کلمه را فراموش کردم خدمت امام بگویم ، امام از آن اطاق کوچک داشتند تشریف مى بردند داخل و در آستانه درب حیاط ایستاده بودند، گفتم من همین یک کلمه مى خواستم به شما بگویم ، که مادرى با این خصوصیات آمد این را گفت ، همین که حرف آن مادر شهید را شنید چهره امام در هم رفت و آن چنان اشکى از چشم ایشان ریخت که قلب مرا فشرد.
امام از اخلاص رزمندگانمان در جبهه ها و از فداکارى هاى خانواده ها شهدا، و معنویت و اخلاص مردم به هیجان مى آمد.
گردآور: قفسه
منبع: گلهای باغ خاطره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد