
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و برقراری قیمومیت فرانسه بر لبنان ، در مجامع رهبران شیعه در زمینه نگرش نسبت به آینده ، اختلاف نظر به وجود آمد . برخی از آنان خواهان تشکیل کشور بزرگ و فدرال سوریه و ادغام
لبنان در آن بودند تا همانند سایر اقلیتها ، حقوق بیشتری در اختیار شیعیان قرار گیرد . از سوی دیگر ، بعضی از رهبران شیعه امیدوار بودند که نیروهای فرانسوی نسبت به نیروهای عثمانی ، برخورد بهتری با شیعیان داشته باشند و این امر برای آنان از حاکمیت یک حکومت سنی مذهب در دمشق بهتر بود . این اختلاف نظر معمولی ، همچنین نشان دهنده اختلاف نظر خاندانی در میان طایفه شیعه بود ، زیرا این طایفه فاقد آیینها و خط مشی مربوط به فعالیتهای سیاسی برای تحقق یک هدف مشخص بود . در نتیجه ، گروههای مختلفی از شیعیان به وجود آمدند و گرایشهای گوناگون پیدا کردند . بین سالهای 1919 تا 1922 در میان اعضای این طایفه نیز بر اساس گرایشهای مختلف ، برخی رویاروییهای خشونتآمیز با فرانسویها اتفاق افتاد . در این دوران ، جبل عامل شاهد آشوبهایی از طرف خاندان اسعد بود . ولی اکثریت شیعیان هنگام قیام دروزها علیه فرانسویها در تابستان 1925 مواضع منفی اتخاذ کردند .
شیعیان در ژانویه 1926 و در خلال قیام دروزها به دستاورد سیاسی و دینی مهمی نائل شدند . در آن هنگام نیروهای فرانسوی ، مذهب شیعه جعفری در
لبنان را به عنوان یکی از مذاهب رسمی ، به رسمیت شناختند . در پی آن ، دادگاههای شرع جعفری تأسیس شد و این نخستین بار در طول تاریخ طایفة شیعة
لبنان بود که به عنوان یک گروه دینی جدا از اهل سنت و دارای تشکیلات قضایی مختص به خود ، به رسمیت شناخته میشدند . فرانسویان از این طریق تلاش میکردند تا شیعیان را راضی کنند و مانع از پیوست آنان به قیام دروزها شوند و در نهایت از شکلگیری یک جبهه اسلامی قدرتمند در
لبنان علیه زمامداران فرانسوی حاکم و هم پیمانان مارونی آنان جلوگیری کنند .
با این وصف ، این تصمیم تاریخی فرانسه باعث آغاز دوران نوینی در
تاریخ طایفه شیعه
لبنان شد . از آن تاریخ به بعد ، رهبران شیعه
برای نخستین بار در موضوع تشکیل و تأسیس کشور مستقل لبنان ، منفعت
سیاسی واقعی یافتند .
زیرا تنها در چنین کشوری بودکه شیعیان به
عنوان یک طایفه مسلمان متمایز از اهل سنت به رسمیت شناخته میشدند
و میتوانستند سرنوشت خویش را خود تعیین کنند و بدین ترتیب قادر
میشدند حضور سیاسی مؤثری را بر اساس سهمیهبندی نمایندگی سیاسی در
میان سایر طوایف لبنان ، بر اساس جمعیت طایفه خود اعمال کنند .
بنابر اصل ائتلاف و توافق ، در چنین جامعهایتبدیل تعداد جمعیت
شیعیان به یک قدرت سیاسی از سوی رهبران شیعه آسانتر بود و این
امری بود که شیعیان حتی تصور آن را در امپراتوری عثمانی یا در کشور
سوریه بزرگ که اهل سنت اکثریت آن را تشکیل میدادند ، نمیکردند .
نتیجة مستقیم تصمیم فرانسویان این بود که در آغاز دهه 20 میلادی ،
قدرت و نفوذ شیعیانی که خواستار بازگرداندن
لبنان به آغوش سوریه
بزرگ بودند ، تضعیف شد . با این حال ، شیعیان در زمینه مناصب اداری
و سطوح آموزشی ، پرورشی ، خدمات بهداشتی و اقتصادی لبنان ضعیفتر
از آن بودند که در میان سایر طوایف ، در رده بالایی قرار گیرند .