چهارم : آنکه این دولت و جامعهی جعلی در حساسترین نقطهی جهان اسلام، از
آغاز تا کنون ، نقش یک پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی را برای دولتهای
استکباری بازی کرده و محور غرب استعماری که به علل گوناگون ، دشمن اتحاد و
اعتلاء و پیشرفت کشورهای اسلامی است ، از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت
اسلامی استفاده کرده است .
پنجم : آنکه صهیونیزم که خطر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بزرگی برای جامعهی
بشری است ، این جای پا را وسیلهئی و نقطهی اتکائی برای گسترش نفوذ و
سلطهی خود در جهان قرار داده است .
نکات دیگری را هم میتوان بر اینها افزود : هزینهی مالی و انسانی سنگینی که
کشورهای اسلامی تا کنون پرداختهاند ؛ اشتغال ذهنی دولتها و ملتهای مسلمان
؛ رنج میلیونها آوارهی
فلسطینی که بسیاری از آنان پس از ٦ دهه هنوز در
اردوگاهها زندگی میکنند ؛ انقطاع تاریخ یک کانون مهم تمدنی در جهان اسلام و
و و .. .
امروزه بر این دلائل ، یک نکتهی کلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن
نهضت بیداری اسلامی است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین
کنندهئی در سرگذشت امت اسلامی گشوده است . این حرکت عظیم که بیگمان
میتواند به ایجاد یک مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این
نقطهی حساس جهان منتهی شود و بحول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این
نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقب ماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان
بگذارد ، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی
فلسطین گرفته است .
ظلم و زورگوئی روز افزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حکّام مستبد و فاسد و
مزدور آمریکا با آن از یک سو ، و سر بر آوردن مقاومت جانانهی
فلسطینی و
لبنانی و پیروزیهای معجزه آسای جوانان مؤمن در جنگهای ٣٣ روزهی لبنان و
٢٢ روزهی غزه از سوی دیگر ، از جملهی عوامل مهمّی بودند که اقیانوس بظاهر
آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند
.
این یک واقعیت است که رژیم سراپا مسلّح صهیونیست و مدعی شکست ناپذیری ، در
لبنان در جنگی نابرابر ، از مشت گره شدهی مجاهدان مؤمن و دلاور ، شکست سخت
و ذلتباری خورد ، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه ،
بار دیگر شمشیر کُند خود را آزمود و ناکام ماند .
اینها باید در تحلیل اوضاع کنونی منطقه مورد ملاحظهی جدّی قرار گیرد و درستی هر تصمیمی که گرفته میشود با آن سنجیده شود .
پس این ، قضاوت دقیقی است که مسألهی
فلسطین، امروز اهمیت و فوریت مضاعف
یافته است و ملت
فلسطین حق دارد که در اوضاع کنونی منطقه ، انتظار بیشتری
از کشورهای مسلمان داشته باشد .
نگاهی به گذشته و حال بیندازیم و برای آینده ، نقشهی راهی ترسیم کنیم . من رؤس مطالبی را در میان میگذارم .
بیش از ٦ دهه از فاجعهی غصب
فلسطین میگذرد . عوامل اصلی این فاجعهی خونین
، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنها است که سیاست و
سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای
مستکبر غربی و شرقی در خدمت این ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بی پناه
فلسطین در زیر چنگال بیرحم اشغالگران ، قتل عام و از خانه و کاشانهی خود رانده
شد . تا امروز هنوز یک صدم فاجعهی انسانی و مدنیئی که به دست مدعیان تمدن
و اخلاق ، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصویر کشیده نشده و بهرهئی از
هنرهای رسانهئی و تصویری نیافته است . اربابان عمدهی هنرهای تصویری و
سینما و تلویزیون و مافیاهای فیلمسازی غربی این را نخواسته و اجازهی آن
را ندادهاند . یک ملت در سکوت ، قتل عام و آواره و بیخانمان شد .
مقاومتهائی در آغاز کار پدید آمد که با شدت و قساوت سرکوب شد . از بیرون
مرزهای
فلسطین و عمدتاً از مصر ، مردانی با انگیزهی اسلامی تلاشهائی کردند
که از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیری در صحنه بگذارد .
پس از آن نوبت به جنگهای رسمی و کلاسیک میان چند کشور عرب با ارتش صهیونیست
رسید . مصر و سوریه و اردن نیروهای نظامی خود را وارد صحنه کردند ولی کمک
بیدریغ و انبوه و روز افزون نظامی و تدارکاتی و مالی از سوی امریکا و
انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب ، ارتشهای عربی را ناکام کرد . آنها نه فقط
نتوانستند به ملت
فلسطین کمک کنند ، که بخشهای مهمی از سرزمینهای خود را هم
در این جنگها از دست دادند .
با آشکار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با
فلسطین، به تدریج هستههای
مقاومت سازمان یافته در غالب گروههای مسلح
فلسطینی شکل گرفت و پس از چندی
از گرد آمدن آنها « سازمان آزادی بخش
فلسطین» تشکیل یافت . این برق امیدی
بود که خوش درخشید ولی طولی نکشید که خاموش شد . این ناکامی را میتوان به
علل متعددی منسوب کرد ولی علت اساسی ، دوری آنان از مردم و از عقیده و
ایمان اسلامی آنان بود . ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی آن
چیزی نبود که مسألهی پیچیده و دشوار
فلسطین به آن نیاز داشت . آنچه
میتوانست ملتی را به میدان مقاومت وارد کند و نیروئی شکست ناپذیر از آنان
فراهم آورد ، اسلام و جهاد و شهادت بود . آنها این را به درستی درک نکردند .
من در ماههای اول انقلاب کبیر اسلامی که سران سازمان آزادی بخش روحیهی
تازهئی یافته و به تهران مکرراً آمد و شد میکردند ، از یکی از ارکان آن
سازمان پرسیدم : چرا پرچم اسلام را در مبارزهی به حق خود بلند نمیکنید .
پاسخ او این بود که در میان ما بعضی هم مسیحیاند . این شخص بعدها در یک
کشور عربی به دست صهیونیستها ترور و کشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی
قرار گرفته باشد ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود . به گمان من یک
مبارز مسیحی مؤمن در کنار یک جمع مجاهد فداکاری که خالصانه با ایمان به خدا
و قیامت و با امید به کمک الهی میجنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش
برخوردار است ، انگیزهی بیشتری برای مبارزه مییابد تا در کنار گروه بی
ایمان و متکی به احساسات نا پایدار و دور از پشتیبانی وفادارانهی مردمی .
نبود ایمان راسخ دینی و انقطاع از مردم ، به تدریج آنان را خنثی و بیتأثیر
کرد. البته در میان آنان مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند ولی مجموعه و
سازمان به راه دیگری رفت . انحراف آنان به مسألهی
فلسطین ضربه زد و هنوز
هم میزند . آنها هم مانند برخی دولتهای خائن عربی به آرمان مقاومت که تنها
راه نجات
فلسطین بوده و هست ، پشت کردند ، و البته نه فقط به
فلسطین، که
به خود هم ضربهی سختی وارد کردند . بقول شاعر مسیحی عرب :
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشکم طول الحیاة مضاضات و آلامٌ
سی و دو سال از عمر نکبت بدین ترتیب سپری شد .. ولی ناگهان دست قدرت خداوند
ورق را برگرداند . پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجری
شمسی) اوضاع این منطقه را زیر و رو کرد و صفحهی جدیدی را گشود. در میان
تأثیرات شگرف جهانیِ این انقلاب و ضربههای شدید و عمیقی که بر سیاستهای
استکباری وارد ساخت ، از همه سریعتر و آشکارتر ، ضربه به دولت صهیونیست بود
. اظهارات سران آن رژیم در آن روزها خواندنی و حاکی از حال و روز سیاه و
پر اضطراب آنها است . در اولین هفتههای پیروزی ، سفارت دولت جعلی اسرائیل
در تهران تعطیل و کارکنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگی
سازمان آزادی بخش
فلسطین داده شد که تا امروز هم در آنجا مستقرند . امام
بزرگوار ما اعلام کردند که یکی از هدفهای این انقلاب آزادی سرزمین
فلسطین و
قطع غدهی سرطانی اسرائیل است . امواج پرقدرت این انقلاب که آن روز همهی
دنیا را فراگرفت ، هر جا رفت با این پیام رفت که :
فلسطین باید آزاد شود .
گرفتاریهای پیاپی و بزرگی که دشمنان انقلاب بر نظام جمهوری اسلامی ایران
تحمیل کردند که یک قلم آن جنگ ٨ سالهی رژیم صدام حسین به تحریک آمریکا و
انگلیس و پشتیبانی رژیمهای مرتجع عرب بود ، نیز نتوانست انگیزهی دفاع از
فلسطین را از جمهوری اسلامی بگیرد .
بدین گونه خون تازهای در رگهای
فلسطین دمیده شد . گروههای مجاهد
فلسطینی مسلمان سر برآوردند . مقاومت لبنان جبههی نیرومند و تازهئی در برابر دشمن
و حامیانش گشود .
فلسطین به جای تکیه به دولتهای عربی و بدون دست دراز
کردن به سوی مجامع جهانی از قبیل سازمان ملل ـ که شریک جرم دولتهای
استکباری بودند ـ به خود ، به جوانان خود ، به ایمان عمیق اسلامی خود و به
مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد .
این کلید همهی فتوحات و موفقیتها است.
در سه دههی گذشته این روند روز به روز پیشرفت و افزایش داشته است . شکست
ذلتبار رژیم صهیونیستی در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجری شمسی) ، ناکامی
فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجری شمسی) ، فرار از
جنوب لبنان و عقب نشینی از غزه ، تشکیل دولت مقاومت در غزه و در یک جمله
تبدیل ملت
فلسطین از مجموعهئی از انسانهای درمانده و نا امید ، به ملت
امیدوار و مقاوم و دارای اعتماد به نفس ، مشخصههای بارز سی سال اخیر است .
این تصویر کلی و اجمالی آنگاه کامل خواهد شد که تحّرکات سازشکارانه و
خیانتباری که هدف از آن ، خاموش کردن مقاومت و اعتراف گیری از گروههای
فلسطینی و دولتهای عرب به مشروعیت اسرائیل بود ، نیز به درستی دیده شود .
این تحرکات که آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان
ننگین کمپ دیوید اتفاق افتاد ، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم
پولادین مقاومت ایفاء کند . در قرارداد کمپ دیوید برای نخستین بار یک دولت
عرب ، رسماً به صهیونیستی بودن سرزمین اسلامی
فلسطین اعتراف کرد و پای
نوشتهئی که در آن « اسرائیل ، خانهی ملی یهودیان » شناخته شده است ،
امضای خود را گذاشت .
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجری شمسی) و پس از آن در
طرحهای تکمیلی که با میدان داری آمریکا و همراهی کشورهای استعمارگر
اروپائی، پی در پی بر دوش گروههای سازشکار و بیهمتی از
فلسطینیان گذاشته
شد ، همهی سعی دشمن بر آن بود که با وعدههای پوچ و فریب آمیز ، ملت و
گروههای
فلسطینی را از گزینهی مقاومت ، منصرف کند و به بازی ناشیانه در
میدان سیاست سرگرم سازد . بیاعتباری همهی این معاهدات بسیار زود آشکار شد
و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند که به آنچه نوشته شده است به
چشم ورق پارههای بیارزشی مینگرند . هدف از این طرحها ، پدید آوردن دو
دلی در فلسطینیان و به طمع انداختن افراد بیایمان و دنیا طلبِ آنان و
زمینگیر نمودن حرکت مقاومت اسلامی بوده است و بس.
پادزهر همهی این بازیهای خیانت آمیز تاکنون ، روحیهی مقاومت در گروههای
اسلامی و ملت
فلسطین بوده است . آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و
همانطور که خداوند وعده داده است که : وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ ،
إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ، از کمک و نصرت الهی برخوردار شدند .
ایستادگی غزه با وجود محاصرهی کامل ، نصرت الهی بود ؛ سقوط رژیم خائن و
فاسد حسنی مبارک، نصرت الهی بود ؛ پدید آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در
منطقه ، نصرت الهی است ؛ برافتادن پردهی نفاق و تزویر از چهرهی آمریکا و
انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان ، نصرت الهی است ؛
گرفتاریهای پی در پی و بیشمار رژیم صهیونیست ، از مشکلات سیاسی و اقتصادی
و اجتماعی داخلیاش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی
دانشگاههای اروپائی از آن ، همه و همه مظاهر نصرت الهی است .
امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزویتر ، و حامی اصلیاش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگُمتر است .
اکنون صفحهی کلّی و اجمالی
فلسطین در شصت و چند سال گذشته ، پیش روی ما
است . آینده را باید با نگاه به آن و درسگیری از آن تنظیم کرد .
دو نکته را پیشاپیش باید روشن کرد :
اول : اینکه مدّعای ما آزادی
فلسطین است ، نه آزادی بخشی از
فلسطین. هر
طرحی که بخواهد
فلسطین را تقسیم کند ، یکسره مردود است . طرح دو دولت که
لباس حق به جانبِ « پذیرش دولت
فلسطین به عضویت سازمان ملل » را بر آن
پوشاندهاند ، چیزی جز تن دادن به خواستهی صهیونیستها یعنی « پذیرش دولت
صهیونیستی در سرزمین
فلسطین» نیست . این به معنی پایمال کردن حق ملت
فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان
فلسطینی، و حتی تهدید حق
فلسطینیان ساکن سرزمینهای ١٩٤٨ است . به معنای باقی ماندن غدهی سرطانی و
تهدید دائمی پیکرهی امت اسلامی ، مخصوصاً ملتهای منطقه است . به معنای
تکرار رنجهای دهها ساله و پایمال کردن خون شهدا است .
هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل : « همهی
فلسطین برای همهی مردم
فلسطین» باشد .
فلسطین،
فلسطین« از نهر تا بحر » است ، نه حتی یک وجب کمتر .
البته این نکته نباید نادیده بماند که ملت
فلسطین همانطور که در غزه عمل
کردهاند ، هر بخش از خاک فلسطین را که بتوانند آزاد کنند ، به وسیلهی
دولت برگزیدهی خود ، ادارهی امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف
نهائی را از یاد نخواهند برد .
نکتهی دوم : آن است که برای دستیابی به این هدف والا ، کار لازم است نه
حرف ؛ جدی بودن لازم است نه کارهای نمایشی ؛ صبر و تدبیر لازم است نه
رفتارهای بیصبرانه و دچار تلوّن . باید به افقهای دور نگریست و قدم به قدم
با عزم و توکّل و امید به پیش رفت . دولتها و ملتهای مسلمان ، گروههای
مقاومت در
فلسطین و لبنان و دیگر کشورها ، هر یک میتوانند نقش و سهم خود از
این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر کنند .
طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیهی
فلسطین و التیام این زخم کهنه ، طرحی
روشن ، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شدهی افکار عمومی جهانی است
که قبلاً به تفصیل ارائه شده است . ما نه جنگ کلاسیک ارتشهای کشورهای
اسلامی را پیشنهاد میکنیم ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه
البته حکمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی را . ما همه پرسی از
ملت
فلسطین را پیشنهاد میکنیم . ملت
فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد
سرنوشت خود را تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند . همهی مردم
اصلی
فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا
هستند ؛ در داخل
فلسطین، در اردوگاهها و در هر نقطهی دیگر ، در یک همه
پرسی عمومی و منضبط ، شرکت کنند و نظام آیندهی
فلسطین را تعیین کنند . آن
نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار ، تکلیف مهاجران غیر
فلسطینی را که
در سالیان گذشته به این کشور کوچ کردهاند ، معین خواهد کرد . این یک طرح
عادلانه و منطقی است که افکار عمومی جهانی آن را به درستی درک میکند و
میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود . البته انتظار
نداریم که صهیونیستهای غاصب به آسانی به آن تن در دهند ، و اینجا است که
نقش دولتها و ملتها و سازمانهای مقاومت شکل میگیرد و معنی مییابد .
مهمترین رکن حمایت از ملت
فلسطین، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است ، و این
وظیفهی بزرگ دولتهای اسلامی است. اکنون پس از به میدان آمدن ملتها و
شعارهای قدرتمندانهی آنان بر ضد رژیم صهیونیست ، دولتهای مسلمان با چه
منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه میدهند ؟ سند صداقت دولتهای مسلمان
در جانبداریشان از ملت
فلسطین، قطع روابط آشکار و پنهان سیاسی و اقتصادی
با آن رژیم است . دولتهائی که میزبان سفارتخانهها یا دفاتر اقتصادی
صهیونیستهایند نمیتوانند مدّعی دفاع از
فلسطین باشند و هیچ شعار ضد
صهیونیستی از سوی آنان ، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.
سازمانهای مقاومت اسلامی که بار سنگین جهاد را در سالهای گذشته بر دوش
داشتهاند ، امروز نیز با همان تکلیف بزرگ روبرویند . مقاومت سازمان
یافتهی آنان ، بازوی فعالی است که میتواند ملت
فلسطین را به سوی این هدف
نهائی به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوی مردمی که خانه و کشورشان اشغال
شده ، در همهی میثاقهای بینالمللی ، به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و
تجلیل قرار گرفته است . تهمت تروریزم از سوی شبکهی سیاسی و رسانهئی
وابسته به صهیونیزم ، سخن پوچ و بیارزشی است . تروریست آشکار ، رژیم
صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند ؛ و مقاومت
فلسطینی، حرکتی ضّد
تروریستهای جراّر و حرکتی انسانی و مقدس است .
در این میان ، کشورهای غربی نیز شایسته است صحنه را با نگاهی واقع بینانه
بنگرند . غرب امروز بر سر دو راهی است . یا باید دست از زورگوئی طولانی مدت
خود بردارد و حق ملت
فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشهی صهیونیستهای
زورگو و ضّد بشر پیروی نکند ، و یا در انتظار ضربههای سختتر در آیندهی
نه چندان دور باشد . این ضربههای فلج کننده فقط سقوط پی در پی حکومتهای
گوش به فرمان آنان در منطقهی اسلامی نیست ، بلکه آن روزی که ملتهای اروپا و
آمریکا دریابند که بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان
منشأ گرفته از سلطهی اختاپوسی صهیونیزم بینالملل بر دولتهای آنهاست ، و
دولت مردان آنان به خاطر منافع شخصی و حزبی خود ، مطیع و تسلیم در برابر
زورگوئیهای کمپانیداران زالو صفت صهیونیست در آمریکا و اروپایند ، آنچنان
جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد که هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست .
رئیس جمهور آمریکا میگوید که امنیت اسرائیل خط قرمز اوست . این خط قرمز را
چه عاملی ترسیم کرده است ؟ منافع ملت آمریکا یا نیاز شخص اوباما به پول و
پشتیبانی کمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن کرسی دومین دورهی ریاست
جمهوری ؟ تا کی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید ؟ آن روزی که ملت
آمریکا به درستی دریابد که شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ،
تن به ذلت و تبعیت و خاکساری در برابر زر سالاران صهیونیست دادهاید و
مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان کردهاید با شما چه خواهد کرد؟
حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او
به دست ملتهای به پا خواستهی مسلمان شکسته خواهد شد . آنچه رژیم صهیونیست
را تهدید میکند ، موشکهای ایران یا گروههای مقاومت نیست تا در برابر آن
سپر موشکی در اینجا و آنجا به پا کنند ؛ تهدید حقیقی و بدون علاج ، عزم
راسخ مردان و زنان و جوانانی در کشورهای اسلامی است که دیگر نمیخواهند
آمریکا و اروپا و عوامل دست نشاندهشان بر آنان حکومت و تحکم و آنان را
تحقیر کنند .
البته آن موشکها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز کند وظیفهی خود را انجام خواهند داد .
فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّک الذین لا یوقنون . والسلام علیکم و رحمة الله
منبع: صراط نیوز