
چندی پیش یک مسئول فرهنگی از راهیابی
ماهواره به سیاه چادرهای عشایر ابراز نگرانی کرده بود و گفته بود: تماشای
ماهواره برای افرادی که یک عمر با کمترین امکانات، زندگی کردهاند، باعث بروز مشکلات عدیدهای می شود.
این در حالی است که هم اکنون به تعداد قابل توجهی از روستاهای ما که جزو روستاهای مناطق محروم محسوب میشوند و زندگی را به سختی میگذرانند
ماهواره راه یافته است. گروهی پژوهشگر که به تازگی به یکی از استانهای مرزی کشور سفر کرده بودند، متوجه شدند که از زمانی که روستاییان به تماشای
ماهواره مینشینند، دچار مشکلات فراوانی شدهاند.
چشمان پسر به صفحه تلویزیون دوخته شده بود. چایش در دستانش یخ شده بود اما هنوز فرصت نکرده بود لب به آن بزند. در ذهنش نمی گنجید که چنین مکانهایی هم در این دنیا وجود داشته باشد. زرق و برقهای زندگی در شهرهای بزرگ دنیا، غذاهایی که حتی او نامشان را نمیدانست، دختر و پسرهایی که به دوربین لبخند میزدند و در مراکز تفریحی غرق در خوشی بودند، لباسهای خوش دوختی که بر تن مانکنها بود، مدیرانی که در برجهای سر به فلک کشیدهشان پشت میزهای لوکس و تشریفاتیشان دستور صادر میکردند و...
پسر لیوان چایش را بر زمین گذاشت. دیگر دلش چای نمیخواست. آرزو داشت مزه نوشیدنیهایی که در تلویزیون دیده بود، بداند. حتی دیگر غذای محبوبش که مادرش بعد از چند وقت بار گذاشته بود، به دلش نمینشست. انگار از داخل برنامههایی که دیده بود حتی بوی غذاهایشان را هم حس کرده بود که دیگر بوی آبگوشت با گوشت تازه گوسفندی به نظرش مطبوعترین بوی دنیا نمیآمد. به پشتی دستدوز مادرش تکیه داد و چشمانش را بست. تصور کرد که در یکی از آن مبلهای نرم و راحت فرو رفته است و لباس زیبایی بر تن دارد که کاملا برازنده اندام اوست. خود را در خانهای لوکس و مجلل تصور کرد که هر گونه امکانات رفاهی در آن وجود داشت. از دکوراسیون شیک و وسایل تزیینی گرفته تا استخر، سونا و جکوزی!
« پسر! تو هنوز اینجا نشستی؟ این گوسفندها تلف شدند از گرسنگی. لعنت به من
که به داییت اجازه دادم این خراب شده رو وصل کنه. پاشو دیگه»
پسر به سرعت از جا بلند شد. پشت گیوههایش را بالا کشید. سرش را دولا کرد
تا به طاقی در ورودی کپرشان برخورد نکند. نور خورشید چشمانش را زد. چشمانش
که به نور عادت کرد مقابل دیدگانش صحرای بزرگ و خشکی پدیدار شد که محل
زندگیشان بود. زندگی که فاقد هر گونه امکانات رفاهی بود. نه برق داشتند و
نه آب لولهکشی. حتی سرویس بهداشتی هم نداشتند، دیگر امکاناتی از قبیل
ساختمان مسکونی و جاده و ماشین پیشکش.
دست خودش نبود. به هر گوشه زندگیشان که نظر میانداخت ناخودآگاه آن را با
تصاویری که در
ماهواره دیده بود مقایسه میکرد و هزارن چرای بزرگ در ذهنش
شکل میگرفت. چوب دستیش برداشت تا مانند هر روز گوسفندانشان را به چرا
ببرد. زبان بستهها آنقدر گرسنه بودند که جلوتر از چوپانشان به سمت چراگاه
حرکت میکردند. دل پسر برایشان سوخت اما هر کاری که میکرد دلش دیگر به
چوپانی و کشاورزی راضی نمی شد. عمری پدرانشان همین کار را کرده بودند و ما
حصل کارشان چیزی بیش از زندگی در کپر و سیاه چادر نبود، در حالی که
خواستههای پسر چیزی بسیار فراتر از این حرفها بود.
آنقدر غرق در این تفکرات بود که با اینکه نگاههای مشتاق دختر عمویش که از
کودکی نافشان را برای یکدیگر بریده بودند را دید، آن را نادیده گرفت. با
اینکه دختر عمویش را خیلی دوست داشت اما نمیدانست چرا آن روز اینقدر به او
دلسرد شده بود. از خودش متنفر شد. ای کاش هیچ وقت داییش
ماهواره را به
کپرشان نمیآورد. آنها که حتی برق هم برای دیدن تلویزیون معمولی در چادرشان
نداشتند حالا میتوانستند با دیشهای
ماهواره که با باطری کار میکرد تمام
دنیا را ببینند و حالا هیچکدام از اعضا خانوادهاش مانند روزهای قبل با هم
گرم و صمیمی نبودند و انگار هر کدامشان در دنیای دیگری سیر میکردند. حتی
مادرش که وقت سر خاراندن نداشت حالا ساعتها به نقطهای خیره میشد و با کسی
حرف نمیزد. تنها پدرشان بود که از ابتدا با تماشای
ماهواره مخالف بود و
تا به حال نگاهی به آن نینداخته بود. چون معتقد بود که نه تنها چیز خوبی
نیست بلکه با پول قاچاق خریداری شده و حرام است چون همه میدانستند دایی که
آنقدر دست و دلبازی میکند، دست به هر نوع قاچاقی میزند. از قاچاق سوخت و
مواد گرفته تا وسایل خانه!
وقتی داییش
ماهواره را نصب کرده بود با طعنه به آنها گفته بود «شما که
پایتان را یک قدم از روستایتان آن طرفتر نگذاشتید لااقل ببینید تو دنیا چه
خبره. اگر میخواهید شما هم اینطوری زندگی کنید باید برید تهران کار کنید.
پول تو تهرانه. وقتی پولدار شدید به هر جایی که دلتون خواست میرید و با دو
تا چشمای خودتون دنیا را سیاحت میکنید.»
و حالا پسر تصمیم داشت در اولین فرصت به تهران کوچ کند تا بتواند به همه چیزهایی که دلش میخواست داشته باشد، برسد.
چندی پیش یک مسئول فرهنگی از راهیابی
ماهواره به سیاه چادرهای عشایر ابراز
نگرانی کرده بود و گفته بود: «تماشای
ماهواره برای افرادی که یک عمر با
کمترین امکانات، زندگی کردهاند، باعث بروز مشکلات عدیدهای می شود.»
این در حالی است که هم اکنون به تعداد قابل توجهی از روستاهای ما که جزو
روستاهای مناطق محروم محسوب میشوند و زندگی را به سختی میگذرانند
ماهواره راه یافته است. گروهی پژوهشگر که به تازگی به یکی از استانهای مرزی کشور
سفر کرده بودند، متوجه شدند که از زمانی که روستاییان به تماشای
ماهواره مینشینند، دچار مشکلات فراوانی شدهاند.
آنها دریافتند نه تنها جوانان روستا هیچگونه علاقهای به انجام کار در سر
مزارع کشاورزی نداشتند بلکه بیشتر تمایل داشتند کارهای خلافی انجام دهند که
دارای ریسک بالا و درآمد زیادی بود تا از این طریق بتوانند با زحمت کمتر
پول بیشتری کسب کنند. همچنین بسیاری از جوانان آن منطقه آرزو داشتند که در
شهرهای بزرگ همانند تهران زندگی کنند و در واقع به زندگی روستاییشان راضی
نبودند.
از سوی دیگر این گروه دریافتند سطح امید به آینده و رضایت از زندگی در بین
اهالی روستانشین به شدت افت کرده است به نحوی که در برخی موارد به دلیل
افزایش سطح توقعات، زندگیهایشان از روال طبیعی و سنتی خود خارج شده و بعضا
متلاشی شده است!
نکته دیگری که این گروه از پژوهشگران به آن دست یافتند این بود که از زمانی
که
ماهواره به مناطق روستانشین و محروم راه یافته، جمعیت روستا کاهش یافته
بود و به گفته اهالی خود روستا اکثر پسران جوان روستا برای کار به شهرها
مهاجرت کرده بودند و اغلب نیز در همان شهرها ازدواج کرده و ماندگار شده
بودند و به همین دلیل تعداد افراد ساکن در روستا به شدت کاهش یافته بود.
از سوی دیگر تعداد دختران مجردی که بدون هیچ فعالیت خاصی در روستا مانده
بودند و سنشان برای ازدواج در حال افزایش بود، زیاد شده بود. آنها متوجه
شدند افزایش توقعات از زندگی در هر دو قشر پسر و دختر از یک سو و از سوی
دیگر کاهش تعداد پسران مجرد در روستا، دلیل این امر بوده به نحوی که برخی
از این دختران برای داشتن زندگی مستقل با رضایت خود تن به ازدواج با مردی
متاهل و سن بالا دادهاند. مسئله دیگری که این پژوهشگران با کمال تاسف به
آن دست یافتند، افزایش تجاوزات جنسی به دختران در این مناطق بوده که
متاسفانه تعداد آن نیز کم نبوده است. آنها دریافتند تماشای برنامههای
مبتذل
ماهواره از یک سو و نبود امکانات برای ازدواج و برطرف کردن نیازهای
جنسی از سوی دیگر منجر به چنین رویدادی شده است.
این در حالی است که به دلیل بافت سنتی روستا و عقاید سنتی که در مورد
اینگونه موارد کماکان در آن مناطق پا برجا است، از این دست اتفاقات برای
دختر و خانوادهاش بسیار سنگین تمام می شود و تمام زندگیشان را تا آخر عمر
تحتالشعاع قرار میدهد.
در همین زمینه دکتر صادق طباطبایی در کتاب ارزشمند «طلوع
ماهواره و افول
فرهنگ» اینگونه نوشته است که
ماهواره با برنامههای تفریحی و سرگرم کننده و
شوهای تجاری در دراز مدت سبب یکسانسازی سلایق و ذائقههای قشرهای عظیمی
از جامعه میشود.
وی معتقد است این همسانسازی علایق از یک طرف منجر به احساس محرومیت و فقر
در اقشار ضعیف جامعه میشود به نحوی که کسانی که تا به حال سرشان به زندگی
خود گرم بوده و به این نوع از زندگیشان راضی بودند، حالا با این همسانسازی
احساس محرومیت میکنند و با درک شکاف عمیقشان با طبقات بالا دست جامعه،
امید به زندگی و رضایت از آن به شدت رو به افول میگذارد.
از سوی دیگر با کاهش قدرت تفکر و اندیشه و مخدوشسازی نظام شکلگیری آرا و
عقاید، فرهنگهای اصیل و سنتی این مناطق را تحت تاثیر قرار می دهدو به تدریج
آن را تباه و زائل میکند.
با اینکه از نگاه بسیاری از محققین آسیبهای جبرانناپذیر
ماهواره بر هر قشر
و فرهنگی به اثبات رسیده است اما به نظر میرسد که این دست از آسیبهای
فرهنگی و اجتماعی در اقشار ضعیف و به نوعی محروم جامعه بیشتر بروز پیدا می
کند و لطمات سنگینتری را وارد میسازد. با اینکه در جامعه ما در کل مشاهده
ماهواره منع قانونی دارد و هر از چندگاهی با تصویب یک قانون، نیروی
انتظامی اقدام به جمعآوری دیشهای
ماهواره از روی پشت بام منازل میکند،
اما این اقدام با هیاهوی تبلیغاتی رسانهها و شایعهسازی مردم نیمه کاره
رها میشود.
دکتر جولانی در این زمینه معتقد است: مسئولین باید با تدبیر اندیشهای
درست به نحوی اقدام به جمعآوری
ماهواره کنند که با کمترین مشکلات و موانع
روبهرو شوند. چون در هر حال آسیبهای
ماهواره بسیار بیشتر از منافع آن در
جامعه است.
وی افزود: در مناطق محروم و دور افتاده که اینگونه آسیبها بیشتر است و
ممکن است در کل به بافت آن مناطق آسیب وارد کند و زندگیها را تحتالشعاع
قرار دهد، مسئولین باید اقدام به جمعآوری
ماهواره کنند.
این آسیبشناس مسائل اجتماعی گفت: «به دلیل اینکه دسترسی مردم مناطق مرزی و
محروم به رسانه کمتر است و اغلب نیز به دلیل انجام فعالیت غیر قانونی
بیشتر مردم شهر از ضابطین قانون هراس دارند، نیروی انتظامی برای رفاه بیشتر
حال خود مردم آن مناطق باید به طور قاطع اقدام به جمعآوری دیشهای
ماهواره کند تا هم کمتر آسیب ببینند و هم زندگیشان از روال طبیعی باز نایستد. در
واقع کنترل تماشای
ماهواره در این مناطق بسیار راحتتر از مناطق شهری است
که باید صورت پذیرد.
منابع:noorportal.netmahalleenghelab.blogfa.com
خسته نباشی....
http://www.abuzariyon.ir
/این آدرس سایتمه لطفا اطلاع رسانی کنید
اینم از این دیگه چه شود