قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

دجال کیست؟

دجال کیست؟یکى از  علایم ظهور آن حضرت که در بعضى روایات از نشانه هاى حتمى شمرده شده، خروج شخصى به نام دجال است. وى یک طاغوت پرتزویر وحیله گر است که عده بسیارى را به دنبال خود مى کشد.
ما در اینجا به همان روشى که به معرفى سفیانى پرداختیم، دجال وخصوصیات وویژگیهایش را مورد بررسى قرار مى دهیم. در روایات براى او صفات گوناگون وعجیبى ذکر شده است که با هم مى خوانیم:
حتمى بودن خروج او: امیر المؤمنین (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود: پیش از قیامت ده امر حتمى واقع مى شود: خروج سفیانى، دجال، دود، دابه الارض، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسى، فرورفتن در مشرق جزیره العرب، بیرون آمدن آتشى از قعر یمن که مردم را به محشر براند.
نام ونسب او: عده اى گویند که نام دجال صائد بن صید یا ابن صیاد است، وبرخى مخالف راى ایشان را گفته اند. در کتابهاى لغت، دجال، به معنى کذاب است، وفعل آن را به معنى آب طلا وآب نقره دادن نوشته اند. دجال را در زبانهاى فرانسه وانگلیسى، آنتى کریست نامیده اند که به معنى دشمن وضد مسیح است.
خصوصیات فردى او: حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: او چشم راست ندارد، وچشم دیگرش در پیشانى اوست، ومانند ستاره صبح مى درخشد، چیزى در چشم اوست که گویى آمیخته به خون است. وى در یک قحطى سختى مى آید، وبر الاغ سفیدى سوار است.
ودر صحیح مسلم در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) دجال چنین توصیف شده است: او مردى چاق، سرخ رو، با موى سرمجعد، واعوراست، چشمش همچون دانه انگورى است که بر روى آب قرار گرفته باشد.

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/6829_730.jpg
عقیده او: امیر المؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: (او با صداى بلندى فریاد مى زند که بین مشرق ومغرب، صدایش را جن وانس وشیاطین مى شنوند به فرض صحت روایت، ممکن است این عمل به وسیله رادیو وتلویزیون صورت بگیرد ومى گوید: اى دوستان من! به سوى من آیید. من هستم کسى که آفریده است، پس استوار ساخته ومقرر کرده وهدایت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.
مکان خروج: امیر المؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: او از شهرى که آن را اصفهان مى گویند وقریه اى که معروف به (یهودیه) است بیرون مى آید).
مرگ او: رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: دجال در امت من بیرون مى شود در چهل روز، پس خداوند عیسى بن مریم را مامور مى کند او را طلب مى کند واز بین مى برد.
وامیر المؤمنین (علیه السلام) ضمن یک خطبه طولانى فرمود: (مهدى (علیه السلام) با یارانش از مکه به بیت المقدس مى آیند، ودر آن مکان بین آن حضرت با دجال وارتش او، جنگ واقع مى شود، دجال وارتش او مفتضحانه شکست مى خورند، به طورى که از اول تا آخر آنها به هلاکت مى رسند ودنیا آباد مى شود وحضرت مهدى (علیه السلام) عدالت وقسط را در جهان به پا مى دارد، وطبق روایتى آن حضرت دجال را در کناسه کوفه به دار مى زند.
بعضى از علماء چون شیخ صدوق رحمه الله علیه - با استناد به پاره اى از روایات از جمله روایت امیر المؤمنین (علیه السلام) - معتقدند که غرض وهدف الهى، بر این تعلق گرفته است که  دجال زنده باشد وکسى نتواند او را بکشد تا دجال آینده باشد.
محدث قمى (رحمة الله علیه) گوید: در روایت ابو امامه است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (هر مؤمنى که دجال را ببیند آب دهان خود را بر روى او بیندازد وسوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود ودر او اثر نکند. چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه وآشوب نماید، ومیان او ولشگر قائم (علیه السلام) جنگ واقع شود، بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (علیه السلام) یا به دست عیسى بن مریم (علیهما السلام) کشته شود.

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/6830_296.jpg
البته عقیده شیعه بر این است که امام مهدى (علیه السلام) است که دجال را مى کشد، نه عیسى.
با توجه به خصوصیاتى که ذکر شد ودر بعضى موارد با هم اختلاف دارند، بعضى معتقدند: همان گونه که از ریشه لغت (دجال) از یک سو واز منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى شود،  دجال منحصر به فرد معینى نیست، بلکه عنوانى است کلى براى افراد پرتزویر وحیله گر که براى کشیدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله اى استفاده مى کنند، چنانکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: (هر پیامبرى بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت ومن نیز شما را بر حذر مى دارم.
ممکن است که این نظر درست باشد، چون اگر از مفاهیم رمزى وکفایى روایات مورد بحث صرف نظر کنیم، بیشتر آنها از نظر ضوابط سندى، اخبار واحدى مى باشند که چندان معتبر نیستند.

گردآور: http://ghafase.blogsky.com

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 00:27

تقدیم به بهترینم
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
خدا مشتی از خاک را برگرفت . می خواست لیلی را بسازد، از خود در او دمید . ولی پیش از
آنکه با خبر
شود ،عاشق شد. سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد.زیرا خدا در او دمیده
است و هر که خدا در او بدمد ، عاشق می شود. لیلی نام تمام دختران زمین است ، نام دیگر انسان.
خدا گفت: به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید .آزمونتان تنها همین است : عشق. و هر که عاشق تر آمد
، نزدیکتر است. پس نزدیکتر آیید، نزدیکتر.
عشق، کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید و لیلی کمند خدا را گرفت.
خدا گفت: عشق، فرصت گفتگو است. گفتگو با من .
با من گفتگو کنید...
و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد .
خدا گفت: عشق، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند .
لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند...

صونا جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 00:25 http://sona77.blogfa.com/

سلام خوشحال شدم بهم سر زدی بازم از این کارا بکن
راستی وبت خیلی زیباست
ok با اسم وبلاگت لینکت کردم خواستی لینکم کن ممنون

م جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 00:22

بهترین آرزوها را برای آشنایی دارم که باعث شد زیباترین ها را درون قلبم احساس کنم

فاطمه پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 20:55 http://fnasim.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی دارید...ممنون که به وبلاگ ما(نسیم سحر)سر زدید...در وبلاگ ما با افتخار لینک شدید...اگه ما رو قابل میدونید لطفا وبلاگ ما رو هم لینک کنید.باتشکر(مدیر وبلاگ نسیم سحر)
اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد