امام حسن عسکرى به نقل از پدران
بزرگوارش علیهم السلام ، از
رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله فرمود:
چون خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام و حوّا را آفرید و در بهشت جاى
گرفتند، بر
خود بالیدند و آدم علیه السلام به همسر خود حوّا، گفت : خداوند موجودى بهتر
و برتر
از ما نیافریده است .
در این هنگام پروردگار متعال به جبرئیل علیه السلام وحى فرستاد: بنده ام ،
آدم را به
فردوس اءعلى بِبَر؛ همین که آدم علیه السلام وارد آن مکان مقدّس شد، کنیزى
که در یکى
از بهترین قصرها که بر سرش تاجى از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خود
داشت ، توجّه آدم را به خود جلب کرد.
و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و دید که نور جمالش تمام بهشت را روشنائى
بخشیده ، از جبرئیل سؤ ال نمود که : او کیست ؟
جبرئیل علیه السلام اظهار داشت : او فاطمه دختر محمّد، پیغمبر خدا و یکى از
فرزندان تو
مى باشد که در زمان آینده مبعوث مى گردد.
آدم علیه السلام سؤ ال نمود: تاجى که بر سر دارد چیست ؟
جبرئیل گفت : شوهرش علىّ بن ابى طالب علیه السلام مى باشد.