گویند: شبى خلیفه از خانه اى صداى ساز و آواز زن و مردى را شنید. تصمیم گرفت صاحب خانه را نهى از منکر کند. چون در خانه بسته بود، از دیوار بالا رفت . دید مشغول میگسارى هستند. فریاد زد: اى صاحب خانه ، اى دشمن خدا، پنداشتى اگر در خانه خلوت مرتکب گناه شوى ، خدا تو را رسوا نمى سازد.
صاحب خانه : اگر من مرتکب یک گناه شدم ، تو سه گناه مرتکب گشتى .
خلیفه : چطور ؟ پاسخ شنید:
گناه اول آنکه خداوند فرمود: وَ لاتَجَسَّسُوا در حالى که تو درباره ما تجسس کردى .
گناه دوم آنکه خداوند فرمود: وَ آتُو البُیُوتَ مِن اَبوابِها.
از در وارد خانه شوید، و تو از بام و دیوار وارد شدى .
گناه سوم آنکه خداوند فرمود:
لاتَدخُلُوا بُیُوتا غَیرَ بُیُوتِکُم حَتى تَستَاءنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلى اَهلِها.
هر گاه به خانه اى وارد شدید به اهل خانه سلام کنید و تو بر ما سلام نکردى .
خلیفه : حق با تو است ، راست گفتى . پس بیا با هم توبه کنیم .