قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

حکایت عجیب !!

شیخ بهائى در کشکول نقل کرده : که در بعضى از تواریخ معتبر دیدم که نوشته شده بود جماعتى بر حجاج خروج کردند، حجاج با آنها به جنگ برخاست و امیرشان را اسیر کرد و آن امیر عابد و شجاع بود حجاج دستور داد دستهاى او را از منکب جدا کنند، و نیز پاهاى او را ببرند دستها و پاهاى او را قطع نموده و او در خون خود غوطه ور بود، و هنگامى که صبح شد آواز سرداد که برایم آب بیاورید مى خواهم غسل کنم زیرا من دیشب جنب شده ام و این خیلى عجیب است که شخصى را که دست و پایش را قطع کرده اند در خواب محتلم شود.