حضرت صادق علیه السلام فرمود: حضرت زین العابدین علیه السلام مسافرت نمى کرد مگر با رفیقهائیکه او را نمى شناختند با آنها شرط مى کرد در کارهائیکه پیش مى آید اجازه دهند آن جناب هم خدمت کند زمانى با دسته اى به سفر رفت در بین راه مردى ایشان را شناخت به رفیقان گفت : مى شناسید این آقا کیست ؟ جواب دادند نه . گفت : على بن الحسین زین العابدین است ، آنها حرکت کرده دست و پاى حضرت را مى بوسیدند. عرض کرد یابن رسول الله آیا با این این عمل خیال داشتى براى همیشه ما را به آتش جهنم بسوزانى .
چنانچه خداى ناخواسته جسارتى یا دست درازى یا زبان درازى نسبت به شما مى کردیم ، یابن رسول الله شما را چه بر این کار واداشت ؟ آن جنان فرمود: من چندى پیش با عده ایکه مرا مى شناختند مسافرت کردم خدماتى به من مى کردند بواسطه حضرت رسول صلى الله علیه و آله که سزاوار آن نبودم . ترسیدم شما هم مثل آنها بکنید