قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

احترام دوستان اهل بیت

ابراهیم ساربان یکى از شیعیان و دوستان ائمه (ع ) بود براى کارى خواست وارد خدمت على بن یقطین شود ابراهیم مردى شتربان و على بن یقطین وزیر هارون الرشید بود از نظر ظاهر، او را آن شاءن را نبود که شخصا پیش ‍ وزیر برود (اینکه مشاهد کنید اسلام چگونه این تعینات و مزایاى پوشالى را لغو کرده و بر تقوى و پرهیزگارى امتیاز به اشخاص داده است ) على بن یقطین ابراهیم را اجازه نداد و از ورودش جلوگیرى کرد. همان سال پس از مدتها على بعنوان حج مسافرت نمود در مدینه خواست شرفیاب خدمت موسى بن جعفر(ع ) شود حضرت اجازه ى ورود ندادند هر چه صبر کرد رخصت نیافت ، روز دوم در بیرون خانه ، آن حضرت را ملاقات نمود عرض ‍ کرد اى سید من تقصیرم چه بود که مرا راه ندادید.

فرمود: به جهت آنکه تو مانع ورود برادرت ابراهیم ساربان شدى خداوند اباء و امتناع فرمود: از اینکه سعى ترا در این حج قبول فرماید مگر بعد از آنکه ابراهیم را راضى کنى .
على بن یقطین عرض کرد من ابراهیم را در این هنگام چگونه ملاقات کنم او در کوفه و من در مدینه ام .
فرمود: شامگاه تنها به بقیع مى روى بدون اینکه کسى از غلامان و همراهان تو متوجه شود، در آنجا شترى آماده خواهى یافت بر آن شتر سوار مى شوى به کوفه خواهى رسید. على اول شب به بقیع رفت همان شتریکه حضرت فرموده بود در آنجا دید سوار شد در اندک زمانى در خانه ابراهیم ساربان رسید شتر را خوابانید و در را کوبید ابراهیم پرسید کیست . گفت : على بن یقطین ابراهیم گفت على بن یقطین بر در خانه ساربان چه مى کند على تقاضا کرد بیرون بیا که پیش آمد بزرگى واقع شده او را سوگند داد که اجازه ورود بدهد.
ابراهیم اجازه داد، داخل شد گفت اى ابراهیم مولاى من از پذیرفتن عملم امتناع ورزیده مگر آنکه تو از من خشنود شوى گفت خدا از تو خشنود شود (غفرالله لک ) على بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم نپذیرفت آنقدر سوگند داد و اصرار ورزید تا قبول کرد ساربان پاى خویش را بر صورت وزیر گذاشت و گونه او را با پاى خشن خود مالید على در آن هنگام مى گفت (اللهم اشهد) خدایا تو گواه باش که ابراهیم از من راضى شد آنگاه بیرون آمد و سوار شتر گردید همان شب به مدینه برگشت بر در خانه موسى بن جعفر(ع ) شتر را خوابانید. حضرت او را اجازه ورود داد. امام کاظم رضایت ابراهیم را پذیرفت على شادمان گردید