قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

غنائم متعلق به همه است

آنگاه که جنگ حنین به پایان رسید و غنائم تقسیم شد عده اى از اعراب که در آن جنگ حاضر بودند و هنوز ایمان نداشتند. پیش روى پیغمبر(ص ) میدویدند. مى گفتند یا رسول الله ما را نیز بهره اى ببخش ازدحام که آنجناب به درختى پناهده شد ردا را از دوش مبارکش کشیدند پیغمبر فرمود رداى مرا بدهید بخدائى که جانم در دست او است اگر به اندازه درختها بر روى زمین شتر و گاو و گوسفند در اختیار من باشد بین شما تقسیم مى کنم .
در این هنگام موئى از کوهان شتر چیده فرمود بخدا سوگند که از غنیمت شما بمقدار این مو اضافه بر خمس تصرف نمى کنم آنرا نیز بشما مى دهم ، شما هم از عنیمت چیزى خیانت نکنید اگر چه به اندازه سوزن یا نخى باشد از انصار برخاست رشته تافته ئى آورده گفت من این نخ را برداشتم که جل شتر خود را بدوزم !

فرمود آنچه از این نخ حق من است بتو بخشیدم (کنایه از این که پیش از این مقدور من نیست باید سهم دیگران را از این نخ رد کنى ) آن مرد گفت اگر وضع چنین دشوار است و حساب اینقدر دقیق است من احتیاج به این رشته تافته ندارم از دست بر زمین انداخت .
در جنگ خیبر نیز پس از جمع آورى عنائم پیغمبر(ص ) دستور داد ندا کنند: هیچ کس به اندازه سر سوزنى و یا تکه نخى در غنائم خیانت نکند. در همان روزها غلام سیاهى از دنیا رفت این غلام نگهبان وسائل مسافرتى حضرت رسول (ص ) بود بعضى نیز گویند در جنگ عنان اسب آنجناب را در دست مى گرفت . پیغمبر(ص ) فرمود این غلام در جهنم است وقتى داخل اسبابهاى او را جستجو نمودند. گلیمى از پشم مشاهده نمودند که زیادتر از سهم خود برداشته بود وقتى خمس غنائم را جدا نمودند و در میان سربازان تقسیم شد. خبر دادند یکنفر دیگر از صحابه از دنیا رفته است این جریان که به پیغمبر(ص ) رسید فرمود بر او نماز نگذارید. آنگاه که جستجو کردند مشاهده چند مهره از مهره هاى یهود که بیش از دو درهم ارزش نداشت برداشته بود