قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

این علاقه چگونه توبه کرد

حنان ابن سدیر گفت یزید بن خلیفه از قبیله بنى حارث ابن کعب بود، گفت در مدینه خدمت حضرت صادق (ع ) رسیدیم پس از عرض سلام و نشستن عرض کردم من مردى از طایفه بنى حارث ابن کعبم خداوند مرا بدوستى ما هدایت یافتى با اینکه بخدا سوگند در میان بنى حارث بن کعب دوستى ما کم است .
عرض کرد غلامى خراسانى دارم که شغلش گازرى و شستشوى لباس است چهار نفر همشهرى دارد. این پنج نفر در هر جمعه یکدیگر را دعوت مى کنند و هر پنج جمعه یک مرتبه نوبت غلام من میشود. همشهریان خود را میهمانى کرده براى آنها گوشت و غذا تهیه مینماید پس از خوردن غذا ظرفى را پر از شراب نموده آفتابه اى نیز میآورد هر کدام اراده خوردن کردند میگوید باید قبل از آشامیدن صلوات بر محمد و آل او بفرستى (همین کار را میکند) بوسیله این غلام هدایت یافته ام .
فرمود: ترا نسبت به او سفارش میکنم و از طرف من سلامش برسان بگو جعفر بن محمد(ع ) گفت این آشامیدنى که میخورید توجه داشته باش اگر زیاد خوردنش باعث سکر و مستى میشود از یک قطره آن نیز نیاشام زیرا پیغمبر(ص ) فرمود هر مسکرى حرام است .
آن مرد گفت بکوفه آمدم . سلام حضرت صادق (ع ) را به غلام رسانیدم گریه اش گرفت گفت : آنقدر حضرت صادق (ع ) بمن اهمیت داده که مرا سلام رسانده ؟! گفتم آرى و نیز فرموده توجه داشته باش آنچه میآشامى اگر زیادش سکرآور است از کمش پرهیز کن (فرمایش پیغمبر را هم بیان کرد) سفارش ترا بمن کرده اینک منهم در راه خدا آزادت کردم .
غلام گفت سوگند بخدا آن آشامیدنى شراب بوده ولى حال که چنین است عمر داشته باشم دیگر ذره اى نمى آشامم .