قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

انتقال جنازه لواط کننده

روایت شده است : روزى عده اى غلامى را نزد عمر آورند و مدعى بودند که این غلام ارباب و آقاى خود را کشته است . عمر هم دستور داد: که غلام را به عوض آقایش به قتل رسانند.
حضرت امیر المومنین علیه السلام در آن جا حاضر بود. از غلام سئوال کرد: که آیا مولایت را به قتل رسانده اى ؟ عرض کرد: بلى ، فرمود: به چه علت ؟ گفت : به جهت آن که مى خواست با من عمل لواط انجام دهد، راضى نشدم . پس دست ها و پاهاى مرا محکم بست و با زور با من عمل شنیع لواط را انجام داد (من هم ناراحت شدم و او را به قتل رساندم ).
حضرت على علیه السلام از خویشان مقتول سئوال کرد: آیا جنازه را دفن کردید؟ عرض کردند: بلى ، یا امیر المؤ منین ! الان از دفن او فارغ شدیم و پیش شما آمدیم .

حضرت رو کرد به سوى عمر و فرمود: دستور بده غلام را تا سه روز زندانى کنند و روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شوند تا میان آن ها حکم کنم و قضیه را مشخص نمایم .
روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شدند. حضرت على علیه السلام دست عمر را گرفت و با مردم به سوى قبرستان رفتند و کنار قبر مقتول قرار گرفتند. فرمود: آیا قبر مقتول همین است ؟ عرض کردند: بلى ، فرمود: قبر را بشکافید و جنازه را بیرون آورید.
وقتى خویشان مقتول خبر را شکافتند و داخل آن شدند جنازه را در قبر ندیدند.
عرض کرند: یا امیر المؤ منین ! چیزى در قبر نیست و جنازه نابود شده است .
حضرت فرمود: به خدا قسم دروغ نگفته ام و هرگز دروغ بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نبسته ام ! از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: هر کس عمل قوم لوط را انجام دهد و بدون توبه از دنیا رود همین قدر مهلت دارد که او را دفن نمایند و چون دفن کردند سه روز در قبر خود بیشتر نمى ماند که زمین او را به طرف قوم لوط مى اندازد و در قیامت هم با آن قوم محشور مى شود.
پس از آن فرمود: غلام را آزاد کنید؛ زیرا آقاى خود را به حق به قتل رسانیده است و جرم و گناهى ندارد.
در این هنگام عمر فریاد زد و گفت : یا على ! همه قضاوت هاى تو عجیب است و این از همه آن ها عجیب تر است ، خدا مرا بعد از تو باقى نگذارد.
در این حدیث آمده است : زمین او را به سوى قوم لوط انداخت البته زمین کنایه از ملائکه نقاله است ؛ زیرا ملائکه موکل زمین هم مى باشند.