پیغمبر اکرم (ص ) روزى بسلمان و اباذر هر کدام درهمى داد سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوائى بخشید ولى اباذر صرف در مخارج خانواده خود کرد، روز بعد حضرت دستور داد آتشى افروختند و سنگى را بر روى آن گذاردند همینکه سنگ گرم شد و حرارت شعله هاى آتش در دل آن اثر کرد سلمان و اباذر را پیش خواند و فرمود هر کدام باید بالاى این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را بدهید. سلمان بدون درنگ و ترس پاى بر سنگ گذاشت و گفت (انفقت فى سبیل الله ) در راه خدا دادم .
وقتیکه نوبت به اباذر رسید ترس او را فراگرفت ، از اینکه پاى برهنه را روى سنگ بگذارد و تفصیل مصرف یک درهم را بدهد از اینرو در تحیر بود پیغمبر(ص ) فرمود از تو گذشتم زیرا تاب گرماى این سنگ را ندارى و حسابت بطول میانجامد ولى بدان صحراى محشر از این سنگ گرمتر است و تابش آفتاب قیامت از شعله هاى فروزان آتش سوزان تر سعى کن با حساب پاک و دامنى نیالوده بمعصیت وارد محشر شوى .