قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

یک صبح به اخلاص بیا بر درما گر کام تو برنیامد آنگه گله کن

این روزها باز دغدغه های تو را دارم ولی اندکی آرامش خیال دارم از وجودتو و آمدنت هر چند به خود آموختم برای بزرگترین خوشیهای دنیا خوشحال و برای کوچکترین غم هایش ناراحت نشوم.
شبی آمد است که همچون روزها که در گورستان گذشته دفن کرده بودند دوباره زنده شده اند. دوست دارم تمام دلتنگی هایم را به طلوع فجری پایان دهی. بارالها بغض دلتنگی نفسگیر من است. تاکی سنگینی دلم را کوله بارکشم. خسته ام کاش کویری بود من هم داد می زدم صدای فریادم در قفسه سینه ام زندانی است.
بار الها شکر از اینکه روزی دیگر گذشت و من زنده ام تا ذکر نامت را بر زبان کنم . بارالها محتاج بودن نیاز قشنگی است که باعث  می شود بنده رو به سوی تو بیاورد بارالها همان طور که بنده با نیاز سوی تو می آید علاوه بر آن با امید می آید زیرا دریافته است که جز تو کسی پاسخگوی نیازش نیست این التماس آنچنان شیرین است اگرچه گاهی اوقات اگر جواب نمی گیرد امادر انتهای قلبش رضایتی ایست که تمام اجر را دارد خودش هم رضایت در وجودش ایجاد میشود اما باز هم با امید به سویت می آید. بدان اگر هم جواب نگیرید بازهم با آن اشتیاق به سوی تو خواهد آمد. یا رب من بنده ای عاجزم و تنها تو را می طلبم. می دانم هرگز کسی را نا امید نمی کنی و دست رد بر سینه  کسی نخواهی زد آنچنان که من در کلماتت مهربانی تو را دیده ام. بارالها به حق آن شبهای که مدینه تاریک شد از سکوت گریه زهرا و عمار شرمنده شد از روی علی و شاهد شد بر ستمی که بر زهرا رفت، قصمت می دهم که به حق مظلومیتش کهمن  هم حاجت روا باشم.
این روزها دلم باز بی قرار است و غمی در دلش لانه کرده. مسئله ضریح آقا در کربلا مطرح شده و قرار است امروز به شهر ما برسد انتظار این لحظه را داشتم تا اشک ها و حرفهایم را به ضریح آقا دخیل ببندم تا پیام رسان حرفهایم باشد و انگار دیگر توفیق دیدن شش گوشه ات را نخواهیم داشت.