قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

پیشگویی‌ها و هشدارها در آخرالزمان زرتشتی

پیشگویی‌ها و هشدارها در آخرالزمان زرتشتی http://ghafase.blogsky.comتار و پود دین زرتشت، مانند مسیحیت و یهودیت با تفکر هزاره گرایی تنیده شده که از آن به فرشو کرتی یاد می کنند. زرتشت نیز با بررسی اوضاع و احوال جهان در پایان تاریخ زمزمه هایی را بر زبان جاری می سازد که گویای آغاز دوباره عصر عسرت و سختیهای بشر است. وی در پیشگوئیهای آخرالزمانی خویش به شرایط و اوضاع طبیعی جهان در آخرالزمان التفاتی ویژه داشته و پیامدهای آن را مستقیما متوجه انسان و به واسطه رفتارهای جاهلانه انسان می داند. رفتارهایی که  گویای توسعه آسیب های اخلاقی  انسان آخرالزمانی بوده و ارزشهای انسانی را در قلمرو فضیلتهای فراموش شده و از یاد رفته وی قرار می دهد. در این گفتار بر آنیم تا نیم نگاهی هر چند کوتاه به آسیب شناسی آخرالزمانی دیانت زرتشتی انداخته و مولفه های اصلی دیدگاه زرتشتی را در این مساله مورد بررسی و ارزیابی قرا دهیم.
هشدارهای زرتشتی و مساله پایان تاریخ: 
پیشگوئی های زرتشت نسبت به آخرالزمان آمیخته با هشدارهایی است که پرده از اوضاع بحرانی جهان در روزگار واپسین بر می دارد. دین زرتشت آخرالزمان را تنیده در بحرانهای گوناگون دانسته و از بلاها، و مصائبی که پیش روی فرزند انسان قرار می گیرد، به عنوان امتحانی بزرگ و سرنوشت ساز حکایت می کند، که در نهایت به پیروزی نور بر  ظلمت ختم می شود.
زرتشت عمدتا نقطه جغرافیایی ظهور و بروز این اتفاقات را ایران زمین دانسته و دیدگاه آخرالزمانی خویش را در این قلمرو مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد.
دیوان ژولیده موی از خطه ی خراسان به ایرانشهر برسند و افراشته پرچم باشند. آن دیوان ژولیده موی، فریفتار (کسی که آنچه گوید را نکند) باشند مهر پدر از پسر و برادر از برادر برود (همه از هم بری شوند). محصول زمین کم شود و میوه تخم ندهد. در آن بدترین هنگام، یک مرغ را از مردم دیندار بیشتر ارزش دهند (همه به دنبال غذا باشند). در آن هنگام سخت، پست ترین بندگان خدا به پادشاهی شهرهای ایران فراز روند همه آزمند و ناسزا دین باشند باد گرم و سرد زیاد بیاید باران به هنگام خویش نبارد سپندارمذ (فرشته ی نگهبان زمین) دهان باز کند و هرگونه گوهر و فلز مانند طلا و نقره پدیدار شود پادشاهی ایران به قبایل ترک، آتور (غیر تورانی)، توپیذ (تبتی) چون اودرک (یکی از قبایل خزر) رسد. بسا مردم نابکاریها مانند غلامبارگی و نزدیکی با زنان بی نماز کنند و هوا پرستی انجام دهند. در این هنگام سخت، شب از روز روشن تر شود. (1)

پیشگوئیهای زرتشت نسبت به آخرالزمان آمیخته با هشدارهایی است که پرده از اوضاع بحرانی جهان در روزگار واپسین بر می دارد. دین زرتشت آخرالزمان را تنیده در بحرانهای گوناگون دانسته و از بلاها، و مصائبی که پیش روی فرزند انسان قرار می گیرد ،به عنوان امتحانی بزرگ و سرنوشت ساز حکایت می کند،که در نهایت به پیروزی نور بر ظلمت ختم می شود
ای سپیتامان زرتشت! چون دیو ژولیده موی از تخمه ی خشم پدید آید، نخست از خراسان پرچم سیاهی پیدا شود. نزدیک اروندرود (نزدیک عراق) سه کارزار کنند آنچنان کارزاری کنند که هزار زن از پس مردی ببینند و بگریند. دشمنان خدا تباه شوند و شهرهای ایران دوباره آباد گردد.(2)

از دیگر علائمی که در ادبیات آخرالزمانی دین زرتشت به چشم می خورد، تغییرات شگفتى است که در آسمان و جهان خاکى رخ مى‏دهد که خود باعث بروز دگرگونى‏هاى اساسى در نظام طبیعت است. از آن جمله مى‏توان به ایستادن خورشید و تغییر رنگ ماه، کوتاه شدن سال و ماه و روز، بروز زمین‏لرزه‏هاى شدید و باران‏هاى نا به ‌هنگام اشاره نمود:
خورشید نشان سهم‌ناکى بنمایاند و ماه از رنگ بگردد و در جهان، سهم‌ناکى و تیرگى و تاریکى باشد. به آسمان نشان‏هاى گوناگون پیدا آید و زمین‏لرزه بسیار باشد و باد سخت‏تر آید و به جهان نیاز و تنگى و دشوارى بیشتر پدیدار آید… .(3)

در آن هنگام بادهاى سرد و گرم فراوان مى‏وزند و نظم فصول سال به هم مى‏خورد، ابرهاى بى‏باران بر فراز آسمان ظاهر مى‏شود و به ‌جاى آب از ابرها جانوران زیان‌کار مى‏بارد.(4)
...و ابر کام‌کار و باد تندرو، به هنگام و زمان خویش باران نشایند کرد. ابر سهمگین همه آسمان را چون شب تار کند. باد گرم و باد سرد بیاید و بر و تخمه دانه‏ها را ببرد. باران نیز به هنگام خویش نبارد و بیشتر خرفستر (جانوران زیان‌کار) ببارد تا آب. و آب رودخانه‏ها و جوی‌باران بکاهد و آن را افزایش نباشد.(5)

در آن هنگام ستارگان گناه‌کار (سیارات هفت‌گانه) از بند رها مى‏شوند و با رها شدن آنها، آشوب و ویرانى افزایش می‌یابد و جهان را فرا مى‏گیرد:
… نشان‏هاى آسمان پدیدار آید، یعنى ستارگان گناه‌کار از بند رسته شوند. (6)
از مهمترین مصیبتهایی که در آخرالزمان فرزند انسان را تهدید می کند کفر، الحاد، و بی دینی است که با انواع مظاهر ریا و نفاق و تظاهر به تدین همراه است. بطوری که ارزشهای انسانی به فراموشی سپرده شده و جای خود را به حرص و طمع به مادیات و مظاهر دنیا  می دهد:

در آن زمانه پست، همه مردم نیز چون حاکمان‌شان فریفتار و ناراستند و دیو آز بر همگان چیره شده و آنان را به سختى و گناه‌کارى کشیده است.(7)
از دیگر علائمی که در ادبیات آخرالزمانی دین زرتشت به چشم می خورد، ، تغییرات شگفتى است که در آسمان و جهان خاکى رخ مى‏دهد که خود باعث بروز دگرگونى‏هاى اساسى در نظام طبیعت است. از آن جمله مى‏توان به ایستادن خورشید و تغییر رنگ ماه، کوتاه شدن سال و ماه و روز، بروز زمین‏لرزه‏هاى شدید و باران‏هاى نابه‌هنگام اشاره نمود

... و مردم را که در آن زمان زاید، زور و نیرو کمتر باشد و بدگمان‌تر و فریفتارتر بس شوند که مهرِ روان [و دل‌بستگى به رستگارى روان] کمتر دارند و آزرم [و حرمت] نان و نمک ندارند. پس چون مردم بتر و بداندیش و بدکیش اهلموغ[(8)[باشند]، آن [مردم] را دوست خویش شمارند.(9)
در آن زمان، کشتن مرغى و انسانى نیک، برابر شود. کار نیک و کرفه (ثواب) از دست مردمان کمتر رود. خردان به بزرگى و پادشاهى رسند و بزرگان به بندگى و بی‌نوایى.(10)
اى زرتشت سپیتمان! در آن زمان شگفت، ... [به سبب] بدخواهى و فرمان‌روایى بد و داورى دروغ بسیار که بر ایشان آمده است، زندگى ایشان را بایسته نیست [و] مرگ را به آرزو خواهند.(11)

در آن دنیاى وانفسا، دین و دین‌دارى و روحانیان مذهبى که نگه‌دارندگان قوانین دینى محسوب مى‏شوند و داعیه‏دار صیانت از آداب و رسوم و آیین‏هاى مذهبى هستند، آن‌چنان به فساد و تباهى کشانیده مى‏شوند که دین‌داران و روحانیان در میان خلق، گناه‌کارترین مردمند؛ به ‌طورى که از پنج گناه، سه گناه را ایشان مرتکب مى‏شوند. آنان بدون هیچ دغدغه‏اى از انجام وظایف دینى خویش سرباز می‌زنند و بیمى از دوزخ ندارند. در حق هم بدگویى می‌کنند و یک‌دیگر را به سخره می‌گیرند و به همین دلیل، مردم نیز به قول و فعلشان بى‏اعتمادند و گفتار و فتواى دروغ‌زنان و افسوس‌گران را به جاى ایشان ارج مى‏نهند.(12)
در آن هنگامه از هر هزار یا ده‌هزار تن، تنها یک نفر به دین گرود و آن یک نیز بدان عمل نکند. در نتیجه دین به‌طور کلى نزار و ناتوان شود و فساد، تباهى، روسپى‏گرى، غلام‌بارگى، دروغ و مرگ همه جهان را فرا مى‏گیرد.(13)


پی نوشتها:
منبع: تبیان
1-  زند بهمن یسن، بهمن یشت چهارم
2-  همان- بهمن یشت هفتم
3-  زند وهومن یسن، 4:6
4-  داستان گشتاسب، تهمورس، ص309
5-  زند وهومن یسن، 4: 42ـ46,
6-  جاماسپی، ص88, (به نقل از: نجات‏بخشی در ادیان، ص64)
7-  زند بهمن یسن، ص306,
8-  اشموگ یا اشموغ و در اوستا: اَشِمَئوغَ و لفظاً به معنای برهم‌زن ا (راستی) است، که در اوستا غالباً به معنای گم‌راه‌کننده آمده است. به عبارت دیگر، اهلموغ و اشموغ بدعت‌گذار در دین است که آرای پوریوتکیشان را نقض می‌کند.
9-  ام. او 29، ص307,
10- زند بهمن یسن، 21:4 و 36؛ ام. او 29، ص305، 308 و 347,
11- زند بهمن یسن،49:4,
12- همان، 4: 37ـ40؛ ام. او 29، ص308ـ309,
13- زند بهمن یسن، 31:4ـ32,

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد