قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه
قفسه

قفسه

پایگاه فرهنگی مذهبی قفسه

حکایت دانیال نبی و ابلیس

گویند در زمان دانیال نبى یک روز مردى پیش او آمد و گفت :

اى دانیال امان از دست شیطان

دانیال پرسید: مگر شیطان چه کرده ؟

مرد گفت : هیچى ، از یک طرف شما انبیاء و اولیاء به ما درس دین و اخلاق مى دهید و از طرف دیگر شیطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، کار خوب بکنیم و از بدیها دورى نماییم

دانیال پرسید: چطور نمى گذارد؟ آیا لشکر مى کشد و با شما جنگ مى کند و شما را مجبور مى کند که کار بد کنید.


مرد گفت : نه ، این طور که نه ، ولى دایم ما را وسوسه مى کند، کارهاى بد را در نظر ما جلوه مى دهد. شب و روز، ما را فریب مى دهد و نمى گذارد دیندار و درست کردار باشیم .

ادامه مطلب ...

داستان اشک

پیرزن ایستاده بود توی صف.جوان خوش پوش پرسید:مادر!آخرین نفر شمایید؟
پیرزن در حالیکه عینک ته استکانی‌اش را روی بینی جابجا می کرد گفت:"آره مادر جون!"
بعد پسر پشت سر پیرزن توی صف ایستاد...و همین مکالمه کوتاه بود که باعث شد پسرک شروع کند به حرف زدن...
و اتفاقا چه حرف های قشنگی هم می زد. وقتی گفت که از بچگی خیلی دوست داشته یک مادر بزرگ داشته باشد، دیگر اشک توی چشم های پیرزن جمع شد. بعد بلورهای محرمانه کم کم صورتش را خیس کرد. یک لحظه فکر کرد اگر اجاقش کور نبود لابد الان عزیزی همسن و سال همین پسر داشت.

توی همین فکر ها بود که شاطر با صدایی خراشیده و کشدار داد زد:"پخت آخره ها".

"پخت آخر" یعنی آنهایی که انتهای صف ایستاده اند بی خیال نان شوند.
پیرزن شروع کرد به صلوات فرستادن. صف چقدر کند جلو می رفت. یاد حاج آقا افتاد که الان حتما دست به سیاه و سپید نزده و نشسته کنار سفره تا مونسش با نان داغ از راه برسد.

پیرزن به پیشخوان که رسید و شاطر را با چهار قرص نان در دست دید که به سمتش می آید، دیگر خیالش راحت شد.

پیرزن تا آمد پانصد تومانی مچاله را بگذارد توی دست شاطر دید دیگر نانی در کار نیست.

شاطر انگار به سنگینی التماس اینجور نگاهها عادت داشت. خیلی راحت گفت:"تمام شد مادر، تمام".

بعد آرام و با وسواسی عجیب درب پیشخوان را بست.

پیرزن بغضش گرفته بود.

پسرک خوش تیپ، نان بدست، سر پیچ کوچه گم شد...

داستان مادر زن

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.

دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.


فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»


زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف پدر زنت»


آیا در قرآن کریم شواهدى بر وجود وظهور امام مهدى یافت مى شود؟

آیا در قرآن کریم شواهدى بر وجود وظهور امام مهدى یافت مى شود؟هر چند نیاز نیست هر موضوع صحیحى با تمام جزئیات وخصوصیاتش در قرآن کریم آمده باشد، زیرا بسیارى از موارد واقعیت دارد ولى وحى الهى به جزئیات متعرض نگشته است.
اما جواب سؤال مذکور مثبت است. آیات بسیارى پیرامون حکومت جهانى امام عصر (علیه السلام) وجود دارد که بزرگان دین در کتابهاى معتبر وگرانبهایشان نقل فرموده اند، از جمله آنها (علامه مجلسى) که در کتاب شریف بحار الانوار بابى را به ذکر آیات قرآن کریم که به قیام امام زمان (علیه السلام) تاویل شده، اختصاص داده است، وما در این جا به چند نمونه اکتفا مى کنیم:
1- (در زبور (حضرت داود) بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما به ارث مى برند).واینان قائم آل محمد ویاران او مى باشند.
2- (خدا فرستاده خود را با هدایت ودین حق فرستاد تا بر همه دین ها غالب شود؛ هر چند مشرکین نخواهند). بنا بر روایتى از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است، این آیه درباره قائم آل محمد است، وى امامى است که خداوند او را بر همه کیش ها وآیین ها غالب گرداند.
3- (خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده وعمل صالح پیشه ساخته اند، وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند، چنانکه همانند آنها را سابقه خلیفه کرد. وثابت مى دارد دین آنها را، که براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل به امن کنیم، واینان هیچگاه به من شرک نورزند).
در کتاب (غیبت) شیخ طوسى، روایت شده که این آیه نیز درباره مهدى موعود (عجل الله فرجه) ویاران او نازل شده است.

ادامه مطلب ...

در سایر ادیان وکتب آسمانى از مهدى موعود چگونه یاد شده است؟

در سایر ادیان وکتب آسمانى از مهدى موعود چگونه یاد شده است؟با تحقیق وجستجو در کتب ادیان ومذاهب آسمانى، به این نتیجه قطعى ومسلم مى رسیم که اعتقاد به مهدى موعود اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه سایر ادیان ومذاهب نیز در این عقیده با مسلمین شریک مى باشند. لطفا دقت کنید:
1- منابع زردشت: در (زند)، که کتاب مذهبى زردشتیان است، درباره انقراض اشرار ووراثت صالحان آمده است: (لشگر اهریمنان با ایزدان، دائم در روى خاکدان، محاربه وکشمکش دارند، وغالبا پیروزى با اهریمنان باشد؛ اما نه به طورى که ایزدان را محو منقرض سازند؛ چه در هنگام تنگى از جانب (اورمزد) که خداى آسمان است به (ایزدان) که فرزندان اویند، یارى مى رسد ومحاربه ى ایشان نه هزار سال طول مى کشد؛ آنگاه پیروزى بزرگ از آن ایزدان مى شود واهریمنان را منقرض مى سازند. وتمام اقتدار اهریمنان در زمین است ودر آسمان راه ندارند، وبعد از پیروزى ایزدان، وبرانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلى خویش رسیده، وبنى آدم بر تخت نیکبختى خواهند نشست.

ادامه مطلب ...

منظور از مهدویت چیست واز چه زمانى آغاز شده است؟

http://asemanian.com/fa/wp-content/uploads/2009/09/zohore6.jpgاعتقاد به مهدى موعود مسئه اى است که در تمام ادیان ومذاهب مختلف جهان اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت، اسلام وغیره مطرح بوده وهست؛ بدین معنى که در آخر الزمان، مصلحى ظهور خواهد کرد وبه جنایتها وخیانتها وتبعیضهاى بشر خاتمه خواهد داد.
آرى، (اعتقاد به مهدى)، نه تنها یک باور اسلامى است، که عنوانى مى باشد براى خواسته ها وآرزوهاى همه انسانهاى دردمند وستمدیده، با کیش ومذاهب گوناگون؛ وهمچنین، بازده الهام فطرى مردم است، وبا همه اختلافاتى که در عقیده ومذهب دارند، دریافته اند که براى انسانیت در روى زمین، روز موعودى وانسان موعودى خواهد بود؛ که با ظهورش هدف نهایى ادیان الهى تحقق یافته ومسیر آن به دنبال رنجى بسیار، هموارى واستوارى لازم را مى یابد. بنابراین، مسئله مهدویت با سابقه اى دیرینه، ریشه در مذهب دارد.
اگر چه غیر از قرآن مجید، تمامى کتابهاى آسمانى دیگر دستخوش تحریف شده اند، لیکن با این وجود، جملاتى از دستبرد دیگران مصون مانده است، که در آنها از آمدن مهدى موعود ومصلح جهانى گفتگو شده است، وچون این مطلب به صورت پیشگویى ومربوط به آینده است، ومضامین آن در قرآن وروایات متواتر وارد شده است از این رهگذر مسلم مى شود که این عبارتها از منطق وحى سرچشمه گرفته واز دستبرد انسانها در طول تاریخ در امان مانده است.
از جمله روایات متواترى که به ظهور (مهدى موعود) وعده داده، حدیث معروف نبوى است که فرمود: (اگر از عمر دنیا یک روز بیش باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى کند تا مردى از امت وخاندان من که نامش نام من است ظاهر شود، وزمین را از عدل وداد پر کند چنانکه از ظلم وستم پر شده باشد.

ملکه‌ای که می‌خواست نسل مردان را از روی زمین بردارد!

ملکه‌ای که می‌خواست نسل مردان را از روی زمین بردارد!امپراتریس لو، سفاک ترین، پر قدرت ترین، بی رحم‌ترین و بزرگترین ملکه‌ی تاریخ در نیمه دوم قرن ششم بعد از میلاد در چین تولد یافت.
 پدرش یکی از افسران ارشد دربار چین بود. او در کودکی بسیار زیبا بود و هنگامیکه به سن ۱۴ سالگی رسید، زیبایی اش به حدی رسید که دیگر نمی‌توانست آزادانه به میان مردم رفت و آمد کند و بخاطر همین بیشتر وقتها در خانه می‌ماند. روزی به همراه پدرش در یک جشن درباری شرکت کرد و امپراتور چین همینکه چشمش به او افتاد،ا ز پدر لو خواست تا او را به کاخ آورد.
 پدر لو دستور امپراتور را اجرا کرد و از فردا لو جزو زنان امپراتور در آمد. اختلاف سنی بین لو و امپراتور باعث شد تا لوی زیبا و جوان به یک افسر جوان و زیبا دل ببندد ولی این افسر به او خیانت کرد و همین امر باعث شد که لو بیمار شود.
همینکه لو از بستر بیماری برخاست، قسم خورد که نسل مردان را از روی زمین بردارد و به دنبال این تصمیم افراد خانواده‌ی امپراتوری تانگ یکی پس از دیگری به طرز مرموزی کشته شدند و سرانجام در ۲۵ سالگی قدرت را در دست گرفت و ده هزار نفر از ایل و تبار تانگ را در سرتاسر خاک چین به هلاکت رسانید و خود سر سلسله ی خاندان سلطنتی لو شد.
او دستور داد تا شکنجه خانه‌های مخصوصی بسازند که در آنها پر زجرترین شنکنجه‌های تاریخ را در مورد مردم بی‌گناه به اجرا می‌گذاردند.
لو تا ۸۰ سالگی از اقدام به هر جنایت و عمل خطایی، اجتناب نکرد و در این زمان بود که از اعمال خود پشیمان شد و تمام زندانیان را آزاد کرد و از بینوایان دستگیری کرد و پس از دو سال یعنی در سن ۸۲ سالگی در حالیکه تنها آرزویش این بود که مردم از گناهانش بگذرند، درگذشت.

نادرشاه

نوشته اند: زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
قرآن.
- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا....
نادر از پاسخ  او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
 سپس یک سکه زر به پسر داد امام پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت:مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است. پسر گفت:-مادرم باور نمی‌کند.
می‌گوید: نادر مردی سخی است او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد. حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.

داستان خواستگاری پسر نوح و دختر هابیل چیزی شنیده بودین؟

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش کرد و گفت: نه، هرگز؛همسری ام را سزاوار نیستی؛تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد.تو همانی که بر کشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و فرمانش را. به پدرت پشت کردی،به پیمان و پیامش نیز

غرورت غرقت کرد. دیدی که نه شنا به کارت آمد نه بلندی کوهها؟

ادامه مطلب ...

هفت علامت شایع افسردگی

افسردگی یکی از بیماری های شایع قرن ماست و سازمان جهانی بهداشت هشدار داده است که این بیماری روانی بیش از سایر عوامل تهدید کننده حیات جسمی و روانی، انسان ها را در قرن حاضر تهدید می کند. علت افسردگی می تواند عوامل ژنتیکی، استرس زیاد، شکست های بزرگ در زندگی، از دست دادن و مرگ یکی از نزدیکان و عوامل پیچیده دیگر باشد.  وب سایت Healthline گزارشی درباره مهمترین عوامل پیدایش افسردگی منتشر کرده و در آن اشاره کرده است که ممکن است همه افراد بشر تا حدی دچار یکی از علائم افسردگی زیر شده باشند که نباید نگرانی زیادی به خود راه دهند اما اگر این علائمبه صورت پیوسته در فرد رخ می دهد بهتر است هر چه زودتر به یک روانشناس یا روانپزشک برای مشاوره مراجعه کند.


1- منفی شدن احساسات
یکی از نشانه های بروز افسردگی می تواند تغییر منفی و بدبینانه دیدگاه فرد نسبت به زندگی باشد، بویژه آنکه احساس ناامیدی محض از بروز تغییرات مثبت در زندگی فرد ایجاد شود.
معمولاً احساس ناامیدی از تغییرات مثبت همراه است با احساس بی ارزش بودن، حس تنفر از خود و بی دلیل احساس گناهکار بودن. شاید این حرف ها را زیاد بشنویم که «همه اش تقصیر من بود!» یا «که چی بشه؟! آخرش که چی؟!»
ادامه مطلب ...